من پيش مامان بزرگم اينا زندگي ميكنم وضعمون خيلي بده ٤ تا عمه دارم يكي ار أونها امشب ما رو دعوت كرد خونشون ٢ تا از عمه هاي ديگمم اونجا بودن نشسته بودن منم پيش دختراشون نشسته بودم ميگفتن واسه دخترامون كت ميخريم ٧٥٠ تومن هر دوسون ولسع دختراشون چيزاي گرون ميخرن منم چون هيچي ندارم كت يكي از دوستامر قرص گرفتم من به عمه گفتم اگه دختراتون جاي من بودن چكار ميكردن كه هيچ لباسي نميتونم بخزم گفت تو وقت ازدواجته اردواج كن تا شوهرت برات بخره منم گفتم سنم كمه از الان مسؤليت قبول نميكنم گفت به حرف خودت باشه ١٠ ساله ديگه م ازدواج نميكني دختراشون با هم حرف نميزدند و دختر كوچيكشون گفت چ زشتي