ی خاستگار دارم ی مدت هاس باهم حرف میزنیم و دو سه جلسه خاستگاری بوده خونه داره که پدرشون براشون ی واحد گرفتن و تو ی شرکت خصوصی کار میکنه که ماهی ۴ تومن تقریبا میگیره از نظر اخلاقی پسر اروم و مودبی هست و کلا موردی ندیدم فقط ی مورده که بدجور ذهنم درگیر کرده مثلا حرف عقدمیشه میگه اتلیه لازم نیس بریم اون واس عروسی یا عروسی ساده بگیریم بدون جشن و این چیزا یا میگم مثلا سالگرد این چیزا مهمه برام که ب یاد هم باشیم یاتولد بگیریم میگه ای بابا حوصله داری میگمش من اینجورم اگه مخالفی بگو میگه میشه روحرف تو چیزی گفت میترسم واس ترس از اینکه منو ازدست نده الکی قبول کنه بعد بزنه زیرش من چیکار کنم خیالم راحت شه خسیسه یانه ؟ میدونم بارفت وامد بیشتر مشخص میشه ولی دوس دارم هرچه زودتر این قضیه برام روشن شه حرف سفر درمیاد میگم من مسافرت حداقل سالی ۱بار باید حتما باشه ب شوخی گفت مسافرتم میخای؟ بعد گفت اره حتما سالی ۱ بارموافقم ولی حس میکنم اهلش نیس نمیدونم من چیکارکنم نظر شما چیه؟