2737
2734

چیکار میکنید؟

سعی نکردید جداشون کنید؟

سخت نیست؟

دختر من میگه میترسم با خودمون میخوابه پنج سالشه!!

پسر من جدا می‌خوابید ولی چند وقت پیش از موضوعی ترسید الان سه ماهه پیش خودمون می‌خوابه.هشت سالشه معلمش گفت اصراری نکنم به جدا خوابیدن فعلا

تیرماه اسلیو انجام دادم.اگه سوالی دارید خوشحال میشم کمکتون کنم.وزن اولیه۱۰۷ و وزن یک ماهگی عمل۹۲

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2731

ما اتاق اضافه نداریم همه رو تخت خودشون میخوایم ولی همه تو یه اتاق

فرقی ندارد چه ساعت از شبانه روز باشد صدایت که میشنوم خورشید در من طلوع میکند😍 من هیچ ام تُ💑 در همه هیچ من همه ای ،،****** همسفرم♾ همسرم 
2738

من دو تا بچه هام پیش خودمون میخوابن

کوچیکه که به شدت به من وابسته هست اگه حتی بیدار بشه بیینه من روم اونطرف هست هم جیغ میزنه؛ بزرگه هم چون مشکل داره شب تا صبح ۵۰۰ بار بیدار میشه باید پیش خودمون باشه

*اما اگه بخوایم با همسرم تنها باشیم میریم تو اتاق

لطفا بحث رو باز نکنید کاربریم نترکه*

**اُفَوِّضُ اَمری اِلی اَللّهِ اِنَّ اَللّهَ بَصیرُ بِالعِباد**

دختر من 11 سالشه. اگه شبهایی که شوهرم سر پروژه باشه و پیش ما نباشه که بغل من میخوابه. شبهایی که شوهرم هست تو اتاق خودش میخوابه. 

هیچکی جز خودت، نمیتونه کمکت کنه و دستت رو بگیره. پس، روی هیچکی حساب نکن!!!!

تشویقش کن به اینکه تنها اتاق خودش بخوابه ،قصه های علمی براش تعریف کن که متن غصه راجب تنها خوابیدن کودک باشه . کلا توو هرعادت بدش سعی کن باتعریف کردن قصه برای بچه جابندازی که اشتباست کارش نه اینکه مستقیم بگی و بزور بخوای اونکارو انجام بده.

شما ازاول نباید اجازه میدادی کنار خودتون باشه عزیزم الانم کمی سخت اما میتونی جدا کنی جای خوابشو .

گاهی سکوت میکنی چون اینقدر رنجیدی که نمیخوای حرف بزنی، گاهی سکوت میکنی چون واقعا حرفی برای گفتن نداری، سکوت گاهی یک اعتراضِ وگاهی هم انتظار امابیشترمواقع سکوت برای اینه که هیچ کلمه ای نمیتونه غمی که دروجودت داری توصیف کنه و این یعنی همون (تنهایی) 😔 تجربه بهم ثابت کرد اونی که میخوای توو زندگی هیچوقت نمیشه، فهمیدم کسی که باهاته الزاماً دوست نیست.فهمیدم که بیتفاوتی بزرگترین انتقامِ.. تنفر ی نوع عشقِ، دلخوری وناراحتی ازمیزان اهمیّتِ.. غرور بزرگترین دشمن وخدا بهترین دوستِ.. فهمیدم رفتن همیشه ازروی نفرت نیست، هرکسی زبونش نرمِ دلش گرم نیست.. هرکی اخلاقش تنده جنسش سخت نیست.. هرکی میخنده بدون دردوغم نیست.. ظاهر دلیلی برباطن نیست.. فهمیدم کسی موظف به آروم کردنت نیست.. فهمیدم جنگ کردن باخیلیا اشتباه محضِ.. فهمیدم خیلی موقع ها خواسته هات حتی باگریه والتماس هم انجام نمیشه.. فهمیدم گاهی اوقات توو اوج شلوغی (تنهاترینی).. گاهی اوقات صمیمی ترین دوستت میشه غریبه ترین آدم.. گاهی اوقات باهمه وجودت کسیو دوست داری که اون نمیبینتت.. گاهی اوقات بایدرفت....باید دل کند....باید گذشت....باید رد شدو عوض شد😔    

تو این فصل بچه ۳ ۴ ساله سخته جدا بخوابه همش پتو رو کنار میزنن سرما میخورن

عشق با انگشت های کشیده پیانو مینواخت...من پا به پای پونه های وحشی میرقصیدم... باران می آمد...بهارنارنجها همه مست...هوا هوای تو بود...🍀
شب بیدار بشه کلی گریه میکنه در حد وحشت زیاد و سکته به خداا

خدایی من که فکر میکنم وقتی بچه پیش مامان و باباش احساس آرامش داره چرا به زور باید جداشون کرد؟ یکم بزرگ بشن خب خودشون کم کم جدا میخوابن دیگه

هیچکی جز خودت، نمیتونه کمکت کنه و دستت رو بگیره. پس، روی هیچکی حساب نکن!!!!
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز