من و مامانم حسابی باهم پایه هستیم
میریم پارک باغ پیاده روی پاساژ و خرید و این چیزا البته نه الان
با هم راحتیم و درمورد خیلی چیزا راحت صحبت میکنیم
اما من با اینکه با هم مثل دو تا دوست هستیم خجالت میکشم خیلی چیزا رو بهش بگم روی حساب شرم و حیا
دوست دارم بگم اما روم نمیشه
البته قبلا یبار گفتم و واکنش بدی ندیدم اما بازم نمیتونم بگم