2737
2739
عنوان

متاهل ها بیاین

| مشاهده متن کامل بحث + 521 بازدید | 45 پست

ازدواج نكردم ولي فقط نظر خودم مهمه

چون مادر پدرم خودشون انتخاب مناسبي براي هم نبودن و كل زندگيشون جنگ بوده و هميشه بهم ميگن با يكي با خصوصيات مادرت يا پدرت ازدواج نكن و همش دنبال عقده عاي خودشونن


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

ببخشید ولی ظلم بزرگی به خودت میکنی یکم بزرگ شو و برو توجامعه اخر این راهت پشیمونیه

ببین منظور من اینه نظر اونا مهمه اگه منم نظرم مخالف نظر اونا باشه اونا احترام میذارن

اگه امضامو دیدی واسم دعا کن به حاجتم برسم یه صلوات واسم بفرست❤😘😍
2728
اگه از فیل تر خودشون رد میشد منم در جریان میذاشتن هیشکی رو هم نمیپسندیدن😂 فیلت ر چرا باید فیلت ر ب ...

وای چه جالب واسه این بنده خدا هم همینههههههههههههههه و در نهایت همه رو نمیپسنندند

نظر دختر مهمه.خانواده ها یه جاهایی دیگه زیاده از حد دخالت میکنن.منم‌ اون موقع ها خاستگار نیومد بهم نمیگفتن اصلااااا.منم‌ خودم دست به کار شدم😂😂😂

خدای مهربونم ازت آرامش میخوام
2740

مادرم اوایل خیلی مخالفت کرد ولی وقتی دید دوتامون پابرجا وایسادیم پای هم دیگه راضی شد...البته ک ما ی تفاوت بزرگی با همسرم داشتیم و فقط ب خاطر همون مخالفت میکردن

ام خاکه جوانه،بو من ژیانه،روح و جانم ب فیدای کوردستانه😍❤❤❤❤

۱۶سالم بود به اجبار پدرم ازدواج کردم و دوماه بعد ازدواجم جداشدم سه سال طلاقم طول کشید دو سال بعد طلاقمم همسرم فعلیم اومد خواستگاریم و برخلاف مخالفت بقیه البته پدرم نظرش خوب بود رو همسرم اما خودم انتخابش کردمو و گفتم فقط همین وخیلی راصیم الان.

تا خدا با من است زمانه با من است .

مطمین باشین خواستگارایی رو که به دوستتون اطلاع نمیدن و رد میکنن بدرد نمیخورن 

والدین منم اینجوری بودن من نصف خواستگارامو ازین و اون میشنیدم که فلانی خواستگار تو بود پدر و مادرت رد کردن 

الان فهمیدم بهترین کارو کردن دستشونو میبوسم 

ولی از بین اونایی که پسندیدن و اومدن خواستگاری دیگه خودم انتخاب کردم یعنی دیگه مرحله اول از فیلت ر اونا رد شده بود که دیگه به من معرفی میشدن


من خانوادم بخاطر یسری مسائل باهام قهر بودن و اذیت میکردن . خواستگار ک اومد واسه رفتن از جو خونه ازدواج کردم . فوق تصور هر کسی زجر کشیدمو اخرشم جدا شدم 

من تکه ای از خدا هستم . مانند قطره ای از دریا 

والا سر ازدواج آبجیم بابام گفت نظر خودشو بپرس خودش هر چی بگه مامانمم تقریبا همینو گفت 

بعد وقتی خواستگار براش میومد خواهرم که میگف نه بعد بابام اینجوری میکرده اونا چه خانواده ای بودن خوب شد راضی نیستی☹

ولی به من که میرسه مامانم اصلا راه نمیده کسیو اصلا از بابامم نظر نمیپرسه فک کنم یه جوری رمزی حرف میزنن هر از گاهی شک میکنم من دختر این مادرم پس من چرا اینقد سادم 

قبلا یه کیس بود خواهرم به زور به من گفت نظرمو پرسید بعد گف فک کن بگو بعد چن روز فهمیدم مامانم رد کرده بدونید دیگه چه حالی شدم😞😞 من خوشم میومد ازش

کارای بقیه به خودشون مربوطه🤣 مگه ما گفتیم به ... مربوطه؟؟؟   توروخدا بس کنین یه جمله         
والا سر ازدواج آبجیم بابام گفت نظر خودشو بپرس خودش هر چی بگه مامانمم تقریبا همینو گفت  بعد وقت ...

وقتی تو باورات درست بشن کسی نمیتونه مانع بشه سایت گروه تحقیقاتی عباس منش برو عضو شو فایلا رو گوش کن کمکت خواهد کرد

من تکه ای از خدا هستم . مانند قطره ای از دریا 
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز