آخه راستش دلم شکسته ازش...چون من با برادر خودم خیلی میونه ندارم ولی برادر شوهرم از بچگی باهم بزرگ شدیم همیشه پشتم بهش گرم بود وقتی فهمیدم زن میگیره اشک شوق ریختم براش...تنها کسی ک حمایتش کرد برا ازدواجش و تنهاش نذاشت من بودم...خیلی نامردیه اگر بخواد اینحوری سواستفاده کنه...مث احمقا نشستم واسه ی آدم بیخودی گریه میکنم
خانواده شوهر فقط خانواده شوهره هروقت به این درک رسیدیم زندگی گلستان میشه
بابا بیخیال،اونا الان نامزدن داغن میخوان به هر بهانه ای با هم باشن.
عزیزم مردا مثل ما خانوما خیلی حواس دقیق ندارن
اینکار اگه خواهر شوهرت انجام میداد میشد گفت از دستی بوده
اما مردا به خدا اصلا گاهی اوقات خیلی پرتن
یعنی الان شاید بری گله کنی هنگ بمونه اصلا تصور اینکه ناراحت شدی نداشته باشه
ازدواج کرده سر به هوا شده
بزار پای خستگی یا حواس پرتی
من داداش خودم مثلا تا چند روز میشینم در مورد یه قضیه ای گریه میکنم بعد وقتی میفهمه قسم میخوره که منظوری نداشته یا اصلا حواسش نبوده
به دل نگیر
ببین من ی برادر شوهر دارم ک چون فامیلم هستیم از بچگی باهم بزرگ شدیم خونه مامان بزرگمون...ینی مث برادرم خیلی خیلی دوسش دارم...جدا از بقیه خانواده شوهر ک اذیتم کردن این هیچوقت اذیت نمیکرد همیشه حامی من بود...وقتی خبر نامزدیش اومد انقد ذوق داشتم ک خودمو خواهر دوماد دونستم یجورایی...حالا میبینم عوض شده امروز الکی بهم گفته لیلا پدر نامزدم تورو مخصوص دعوت کرده به صرف چای و شیرینی پاشو بریم..منم مث احمقا داشتم حاضر میشدم ک مادرشوهرم نذاشت...بعدا فهمیدم اصلا دعوتی درکار نبوده و چون جاریم خونه پدریش تنها بوده میخواسته منو ببره ک خودشم بتونه بره پیش نامزدش...این رسما سواستفادست..آیا نیست؟
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
18 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
