مامانم پاهاش شکسته بوده دختر بزرگ خانواده بوده مامانبزرگم اینا نبودن کلی بچه کوچیک تو خونه و اخری هم ۴ ماهه بوده و شیرخوار ...مامانم مجبور بوده بغلش کنه وقتی دیده ساکت نمیشه هی بالا پایینش میکرده بچه از دستش افتاده رو اجر تو حیاط میگه کبود شد ..همینطوری برده گذاشته تو گهواره البته الان داییم نزدیک ۴٠ سالشه😂فقط کچله
😂😂😂😂ازین اتفاقا واسه منم افتاده
وقتی بچه بودم دخترخاله مامانم میگه بزاریدش تو بغل من.مامانمم میگه میندازیش.میگه نه بزاریدش.خلاصه منو میزارن تو بغلش بعد همینطوری هی مامانم اینا و خالم غر میزدن حالا میندازی بچع رو
اونم عصبی شده گفته میندازم ب درک
منو انداخته رو زمین😒😒😒😐😐دختره ی شل مغز.
منم یه خاطره حال بهم زنی دارم اینقدر که بچم یبوسته😭😭😤😤
پسرم از یکسالگی که از شیر گرفتمش یبوست شدید شده بود بعد وقتی میخواست پیپیش بیاد خودشو نگه میداشت تا نیاد فشار که بهش میومد خودش ونگه میداشت باسنشو میداد عقب بدو بدو میکرد دور خونه گریه میکرد یروز لخت بود همینجوری بهش فشار اومده بود داشت بدو بدو میکرد من دیدم از عقب داره میاد دوتا دستامو گرفتم پشتش دنبالش بدو بدو میکردم که فقط رو فرشا نریزه آخرش هم رید کف دستام🤚🤚😑😑🤭🤭
ای خداا جررر😷😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂بمیرم واست😂
منم یبار بچه فامیلمون پی پی کرده بود بعد کف دستش بوددسشوییش..اورده بود گزاشته بود کف دست مامانش .مامانشم فک کرده شکلاتی چیزی واسش اورده گفته مررررسی و میخواسته بخورتش بچه داد زد پی پیه پی پیییی😷😷😂😂😂😂😂خلاصه که همچی کتک خورد..😣😂
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
16 ثانیه پیش
18 ثانیه پیش
19 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
