داغون بود یعنی سالمندان خصوصی هم بود پول زیاد میگرفتن مادر من هر روز خودش میرفت به مادربزرگم غذا میداد چون مادریارا یا درست بهش غذا منمیدادن گشنگی هم میخوردن یه ناهار شام بود میان وعده اینا خبری نبود.... مامانم اینقدر سفارشش میکرد تا یه ذره بهش برسن. یه بار هم با قاشق زده بودن تو صورتش...
خانمایی بودن که یه روزی برا خودشون کسی بودن ولی بچه هاشون گذاشته بودنش اونجا سال تا ماه بهش سر نمیزد اینا هم زود میمردن.