من یه بچه ۴۲ روزه دارم شبا مثل خیلی از بچه ها خیلی گریه میکنه شوهرم ماموریت بود یه چند ردزی من رفتم خونه مامانمشون حالا مادرشوهرم گیر داده پاشین بیاین اینجا یه چند شب بمونید من نوه امو نگه دارم حالا مشکل اینجاست ایشون زانوشون به شدت درد میکنه خودشم میگه نمیتونم پاشم راه برم
بچه منم شبا جیغ میکشه فقط باید راش برد خونه مامانمشون مامانم و خواهرم و داداشم و بابام راش میبردن منو میگفتن استراحت کن ، ولی خونه مادرشوهرم هم خودم خون ریزیم زیاده راحت نیستم اونم تو این هوا با دستشویی تو حیاط همم چند بار نهار یا شام رفتیم خونه اشون بچه ام که گریه میکنه میده به خودم راش ببرم