من و پسر عموم یه سال اختلاف سنی داریم از وقتی من دنیا اومدم زن عموم و مادر بزرگم مارو یجورایی برا هم خاستن و.مارو شیرینی خورده هم کردن اونم هوله بدش نمیاد ازم ولی من از خودش و خانوادش متنفرم مخصوصا زن عموم یه زن خرافاتیه همشم بهم میگه ایشالا عروس شی یا بهم میگه عروسم😐 پسر عموم پسر خوبیه اهل چیزی نیس حرف گوش کنه با همین خصوصیاتش مامان منم جذبش شده ولی بابام خوشش نمیاد ازش.لازمه بگم مامانش خیلی مار افعیه و مارموزه و همش مارو جفت میکنه اخه اعتقاد داره عقد دختر عمو پسر عمو رو تو اسمونا بستن #خرافاتی😐
به مامانت میگی مار افعی به بقیه چی میگی
من یکی از فانتزیام این بود که با پسرعموم ازدواج کنم😅
آخه عمو هم ندارم نمیدونم این فانتزی از کجا اومده😅
چقدر بدم میاد از این سنت مزخرف ک تا بچه دنیا میارن واسش نشون هم پیدا میکنن ... شاید بزرگ شن یکی دیگ رو انتخاب کنن واسه خودشون😐
😐😐😐😑
😬چقد ازین جمله بدم میاد
عقد دخترعمو پسرعمورو تو اسمونا بستن
چکاری از دست ما برمیاد؟؟
ازدواج فامیلی بنظرمنکه خوب نیست اونم شماییکه الان داری اینجوری ازمادرشوهرآیندت حرف میزنی واینکه شایدخدایی نکرده ازلحاظ خونی به مشکل بخورین بخاطربچه دارشدنتون
تو ک هفت خط روزگاری از پس زن عموت بر میای نگران نباش😬
خب بالاخره می خوای چکار کنی ؟ اگه جوابت منفیه .محکم سر حرفت بمون تا بیشتر از این پسر عموت منتظر نمونه.
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
47 ثانیه پیش
48 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
