باهر بدختی بود من تا سال اول دبیرستان درس خوندم ولی دیگه مادرم نذاشت من و خواهرم کار میکردیم و میفروختیم ولی مادرم پول شو میبرد تا خواهرمم ازدواج کرد خواهرم خیلی ازمن زرنگ تر بود به زور با دعوا پول میگرفت از مادرم به خودش میرسید خودشو خوشکل میکرد ولی بازم مسخره ای فامیل بودیم چون لباس کهنه هاشونو میپوشیدیم و بخاطر همینم همبشه تو جمع فامیل های مامانم ساکت بودیم و اینم بگم مادرم اصلا نمیداشت خانوادا ای پدرم بیان خونمون یا ما بریم