2733
2739
عنوان

خواب های که از مردگانتون دیدید بیاید بگید+جالب باشه

| مشاهده متن کامل بحث + 4518 بازدید | 227 پست
چیکار کنه؟قبرشو با اب بشوره؟

ن خیرات بده وقتی ی مرده‌ای طلب ی چیزی می‌کنه یعنی باید خیرات بدی 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

تو یکی از تاپیکا نوشته بود اگ مرده تو خواب حرف بزنه باطله و اینکه اونا اجازه ندارن حرف بزنن یا چیزی ...


اره ولی اخه با ما هم حرفی نمیزنه من خوابشو دیدم دم در نشسته به باغچه نگاه میکنه بعد منو نگاه میکرد یه لبخند غمگین  به لب داشت😢  میگفتم خوبی چیزی نمیگفت

کی فکرشو میکرد‌ یه روزی حرفامونو به آدمایی بگیم که تاحالا ندیدیمشون...!🥲🥲🥲
2728
تو یکی از تاپیکا نوشته بود اگ مرده تو خواب حرف بزنه باطله و اینکه اونا اجازه ندارن حرف بزنن یا چیزی ...

اره من خواب مرده هارو زیاد میبینم جوون تر بودم خیلی میومدن به خوابم منم ازشون سوال کمیپرسیدم چون میدونستم دارم خوابشونو میبینم یه بار انقدر از بابابزرگم یه سوال و پرسیده بودم اونم یه دفعه داد کشید گفت اااییی.. انگار که گفته باشه چقدر میپرسی و ...

دخترم تمام زندگی من
چشم عزیزم خیرات دادم براش دوبار باز این هفته هم پخش میکنم

اگه میتونی هر هفته شب جمعه خیرات کن براش 

کی فکرشو میکرد‌ یه روزی حرفامونو به آدمایی بگیم که تاحالا ندیدیمشون...!🥲🥲🥲
2740
وای جدی میگی  ینی اون دنیا خیلی بهتره

صد در صد عزیزم مخصوصا واسه ادمایی خوب 

اگ تونستی هم برو تجربه کسایی رو که ا مرگ برگشتن بخون اونا میگفتن با دیدن اونجا ازاین دنیا متنفر شدن حس میکردن از قفس ازاد شدن

من داشتم با همسرسابقم عقد میکردم یه هفته قبلش خواب دیدم پسرعموم(جون بودفوت شد24سالش بود)اومد گفت تو راخدا این کاررا نکن خیلی ناراحت بود هرچی گفتم چه کاری چیزی نگفت فق ناراحت بود انگارکسی مرده باشه کوله پشتیشو برداشت و رفت تو اون مدت هم که عقد بودم هر دفعه تو خوابم میومد ناراحت بود وقتی جدا شدم تو خواب دیدمش خوشحال بود ومیخندید برام دست تکون داد دیگه هم خوابشو ندیدم

آياميدانستيدبانگاه كردن به دست زن هاميتوانيد ازاحساسات آنهامطلع شويد؟!به عنوان مثال:اگردمپايي دستشون بودعصبانين      

من مامان بزرگم وقتی بابام 9 سالش بوده فوت میکنه، وقتی بابام اینا میان خواستگاری مامانم، شبی که جواب بله میدن، صبحش مامانم واسه نماز صبح که بیدار میشه واسه نماز، میگفت سرنماز که بودم دیدم یه خانم سفید قد بلند چشم رنگی با چادرسفید بهم نگاه کرد و لبخند زد، گفت وقتی عروسی کردیم تو وسایل های بابات عکسشون رو که دیدم، همون خانمی بود که دیدمش همون صبح، الان میون این همه نوه و نتیجه و بچه، فقط من شبیه مامان بزرگم شدم😍 مامانم میگه هروقت میبینمت، یاد همون لحظه می اوفتم... 🥺

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز