با حضور عموها و عمه ها و داییها و خالهها و بچهها و عروس و دامادهای هرکدومشون...
حدود ۱۰۰ نفر، امشب حنابندونه و فردا عروس برون
عروسی داداشم تیرماه بود سرجمع پنج نفر فقط خانواده خودمون رفتیم دنبال عروس و آوردیمش....
دلم برا غربت خودمون سوخت
مگه ما آرزو به دل نبودیم؟
ما دل نداشتیم؟
تیر و طایفه نداشتیم؟
ما دوست نداشتیم عروسیمون با شکوه برگزار بشه؟
اما چرا اینکار رو نکردیم؟
بخاطر خودمون یا بخاطر سلامتی مهمونا و مردم؟