همسرم عشقم زندگیم همه کسم از پیشم رفت

سمی جان بیا گلم 

ای کاش بیایی و همه مارو ریپلای کنی و حرف بزنی برامون 

من خیلی  تو فکرتم  

زندگیم تموم شد همه چیو سیاه میبینم فقط چنگ میزنم به هر جا که بتونم آرامش بگیرم ولی نمیشه خیلی حالم بده نمیدونم چکار کنم آینده م زندگیم‌رفت باورم‌نمیشه این منم که همسر گلمو از دست دادم دخترمو میبینم کباب میشم هی میپرسه بابام کی میاد سه سالشه فقط خداااا خودم داغونم اصلا نمیدونم کجام چکار میکنم همه چب برام سیاهه ای کاش یکم بدی داشت حداقل خدایا تو بگو چی کار کنم

چقدددددر سخت..

خدایا چقدر گریه کردم 😭😭😭😭😭😭

سمی جون چطوری دوام آوردی واقعا سخته میدونم خدا بهت صبر داده بلید صبری که میده خیلی زیاد باشه 

بنظرم داغ از دست دادن مونس و همدم از همه دردای عالم بدتره و سخت تره😥😥😥😥😓

وااای خدایا

عزیزم چی شده؟؟

خدا رحمتش کنه 😓

چجوری از دست دادینش؟

نمیدونم واقعا هدف خدا ازافرینش ما چی بوده ؟؟؟کاش یکی جواب درست وحسابی ومنطقی بده فکرکنم بعدش راحت تربااتفاقات دنیا کناربیایم..‌

حق دارین واقعا شرایط سختی دارین...خیلی ناراحت شدم براتون ان شاالله این روزای بد به سرعت بگذره ...

@mt64    

سکته قلبی کردن تو خواب فکر کردم خوابه ۳۸ سالش بود فقط ۷ سال فقط با هم زندگی کردیم دادم دق میکنم اصلا نمیتونم باور کنم دادم دیوونه میشم خدا خیلی سختی به من داده تو زندکیم این دیگه اوجش بود نمیدونم چکار کنم نمیدونم اینقد از همچین روزی نیترسیدم به سرم اومد یه روز میومدم اینجا روزشماری برا به دنیا اومدن بجه م اخه الان من چی دارم که بگم نمیدونم کجام چکار کنم

واااایییی خدا رحمتش کنه شوهرتو😭😭😭😭😭 

خیلی سخته .. من خودم داغ پدر و مادر دیدم ولی فکر کنم داغ همدم بدتره 

واااای آرامش جان نمیدونم چطوری تسلی بدم دلت رو ببخش منو میدونم خیلی سخته خیلی 😓

سالم بودن؟ من که شوهرم تپش هم داره 😩😰😰😰

تسلیت میگم بهتون خیلیییییی داغ سختیه مخصوصا مرگ عزیز منم دخترکمو از دست دادم فکرو خیالش همش باهامه

هرجا که میرم جلو چشامه

خدا صبرتون بده .من دارم دیوانه میشم حالم خیلی بده

ممنون عزیزم خدا به شماهم صبر بده منم دارم دیوونه میشم تو دلم آشوبه انگار یکی داره قلبمو فشار میده رفتم دکتر تخمدان هام کار نمیکنن گفتن از بس فشار عصبی روت هست اینجوری شده

وای اجی....نمی‌دونم الان حالت چطوره ....ولی می‌دونم خیلی سختی کشیدی ...الان ک تاپیکتو خوندم هی دارم گریه میکنم.......

سلام سمیه جون شاید تنها کسی که بتونه تورو درک کنه من باشم یکم شهریور سال ۹۷ روز عروسیم بود اما ۵ روز بعدش همسرم فوت شد  روزی که اماده شده بودم برای مراسم پاگشا رفتم سر جنازه شوهرم دیگه کم کم داره میشه یکسال که من عشقمو از دست دادم یکساله که خودمو زندانی کردم تو خونه که مبادا برم بیرونو خاطرات روزای خوبم یادم بیاد .هیچ وقت نمیتونم روزی که جهیزیم که با هزااار تا امید با مرد زندگیم چیده بودم جمع شدو از یاد ببرم فکرشو بکن وقتی فیلمو عکس عروسیت برسه دستت که کسی که نفست به نفسش بند بود زیر یه خروار خاک باشه .شوهرم ۲۳ سالش بود همسن هم بودیم اما وااقعا کمرم داره زیر این همه فشار روحی له میشه .من پدرمو خیلی ساله پیش از دست دادم ولی محمدم اومد تو زندگیم فکر کردم خدا اونو فرستاده که بشه پشتو پناه من اما خدا اونم ازم گرفت .

خدا رحمتش کنه عزیزم    الان چطوری زندگیت تو چه وضعیتیه   انشالله همیشه دلت آروم باشه