همسرم رفته یه مسافرت کاری دوسه روزه.این چند روز منو گذاشت خونه پدرم که خیالش راحت باشه تو خونه تنها نمونم.این چند روز خواهرشوهرام اصلا یه زنگ نزدن ببینن من مردم زندم.درصورتیکه یکیشون یه سال پیش شوهرش چند روز نبود بهش گفتم اومد خونمون بچشم کلی اذیت کرد اون یکیشونم هروقت تنهاس من زنگ میزنم حالشو میپرسم بهش میگم بیاد خونم یا هرچی.ولی اینا این چند روز اصلا یه زنگ نزدن حالمو بپرسن.
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
ای بابا خواهر دوست منم میگفت چقدر به خواهرشوهرش موقع اسباب کشیشون کمک کرده اما نوبت خودش که شده طفلی دست تنها دریغ از یه کمک یا حتی تعارف کوچولو
من خودمم چندبار زنگ زدم احوال پرسی خواهر شوهرم اون بخاطر شغلش شهرستانم هست تنها ولی یکبار به من زنگ نزده بگه مردی زنده ای.میدونم حق داری بخدا ولی چه میشه کرد تو واگذار کن بخدا و بس.
هر کجا لرزیدی ،از سفر ترسیدی ؛ تو بگو از ته دلمن خدا را دارم😊💚❤
توقع زندانیه که برای خودمون میسازیم و خودمونو آزار میدیم
تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته