سلام بچه ها میخواستم کسایی که با نماز و دعا و قرآن ،ونگرش مثبت دیدشون نسبت به زندگی عوض میشه وواقعا تونستن اضطراب و استرس و بدون دارو حل کنن صحبت کنم نمیخوام دیگه دارو بخورم تقریبا یک ساله درگیر هستم دو ماه میخورم به محض تموم شدن دورانش بعد چهل روز باز شروع میشه،دیگه می‌خوام با داروهای گیاهی مثل عرق یونجه،دم نوش هشت گیاه شروع کنم به نظرتون تاثیر داره
ببخشید بیماریتون چیه؟
عاشق بشید تا خدا رو ببینید
اظطراب و استرس ،خیلی ادم شادی هستم فقط دو سال با دوتا بچه کوچیک و کار مونتاژ که شبها بیخواب میموندم دچار این بیماری شدم کلی از پارسال حالم بهتر شده طوری بود که احساس نا تعادلی میکردم و احساس سبکی سر الان بهترم سه ماه دارو خوردم با ویتامین ی و ففول فکز کنم اهن بود دیگه دورش تموم شده یک و نیم ماهه تموم شده ومن اصلا این حالات و تداشتم نمی‌دونم یک هقته میشه چای سبز میخورم روزی یه لیوان فقط دیروز دو لیوان خوردم به فاصله نیمدساعت باز شروع شده
البته تو این یک سال دکتر گوش و قلب و اعصاب رفتم واینم بگم اعصابم خیلی ضعیف شده بود اون موقع مایع گوشم حرکت کرده بود خفیف دکتر قلب گفت مشکل نداری فقط از بس بیخواب موندی سیستم بدنت بهم ریخته داروهای پرانوول و تری فری پرازین داده یود و کلی ویتامین که مصرف کردم بهتر شدم الانم خیلی میترسم که اون حالات بیاد سراغم
همیشه بگو افوض وامری اللا انه الله بصیرون بلعباد تو سخترین شرایط به دادم میرسه همیشه زمزمه کن
لعنت به استرس لعنت بهش. زندگی منو داغون کرده الان ی هفته س حملات شدید استرس دارم زندگیم مختل شده چن شب قبل با ی حال بسیار بد رفتم اورژانس فتم پیش مغز واعصاب گفت پانیکه بخدا دیگه نمیکشم. توروخدا برام دعا کنین دیروز از مطب دکتر اومدم بیرون فقط پیاده اومدم گریه کردم رسیدم خونه اینقد گریه کردم وهق هق زدم تمام بدنم ی دفه شروع کرد گز گزکردن. دارو شیمایی واقعا بده من پروپرانولول خوردم بهتر شم وای که چقد حالمو بدتر کرد
نماز شب هم عالیه به خدا نزدیک میشی نشسته هم بخونی طوری نیست التماس دعا عزیزم. برا خواهر و برادر من دعاکن لطفا
منم مشکل شمارو دارم از بعدزایمان دومم شدید شد رفتم دکتر دارو میخوردم منم دوتا بچه پشت هم آوردم خیلی بی خوابی میکشم الان ۳ماهه داروهامو ترک کردم ولی بازم گاهی اظطراب میاد سراغم بیشتر وقتایی که بچم بدخواب میشه نمیزازه بخوابم تا قرص کلرودیازپوکساید نخورم حالم بهتر نمیشه البته من تو شهر غریب زندگی میکردم اندازه ۲۰ ساعت از خانواده و شهرمون دور بودم الان بخازر همین بیماریم اومدم شهر خودمون زندگی میکنم فامیل و دوستا اینجا هستن خانوادم کنارم هستن حالم خیلی بهتر شده من افسردگی هم داشتم
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
