اگرم ب مادرش بگم چرا اینقد زنگ میزنی بدتر ازم متنفر میشن همین الانشم ب خون من تشنه ن ک سال ب سال نمیان خونه پسرشون
هرچقد تلاش میکنم و بازبون و منطق باشوهرم حرف میزنم زیر بار نمیره
میگم من زنتم امیدم ب توعه هیچکس رو ندارم
مادرت و پدرت کنار هم پیرشدن و خوش خوشانه شون هست مثل لیلی مجنون ب هم میچسبن
خاهرات و برادرت هرکدوم عاشق زندگی و زنو بچه های خودشونن
چراطرف منو نمیگیری چرا ب من حق رو نمیدی و نازمو نمیکشی یا لااقل ب مادرت بگی من پدر دوتا بچم چن ساااله ازدواج کردم و اصلا احترام زنم رو نداریم امید نداره یه ربع بیاد خونه تون
پس اینقد ب من زنگ نزن روزی ۱۰ بار