بعضی وقتا دل آدم یه جوری تنگ میشه
بعضی وقتا غروب خورشید انگار یه جور دیگه است
دلت میخواد بری و باقی عمرت رو به حال خودش رها کنی تا هر جور خودش خواست بگذره
بعضی وقتا خسته میشی از بعضی چیزها
بعضی وقتا...
امان از این بعضی وقا
بعضی روزا از اول صبح که ازخواب بلند میشی انگار دلت واسه چیزی یا کسی که نمی دونی تنگه بدتر از این دلتنگی لعنتی اینه که نمیدونی دلت چرا تنگه شاید یه خاطره می خواد خودش رو دوباره به یاددت بیاره یه خاطره سرگردون
بعضی روزا...
امان از این بعضی روزا
بعضی خاطرات مثل آوار خراب میشن رو سر آدم
جوری که آدم احساس میکنه دیگه دوس نداره باقی عمری داشته باشه تا دوباره خاطره سازی کنه
بعضی خاطرات ...
امان از این بعضی خاطرات بعضی آدما اونقد خوبن که اگه یه روز بانامردی تورو تنها بگذارن باز نمیتونی دوستشون نداشته باشی وجای خالیشون شما رو اذیت میکنه
بعضی آدما...
امان از این بعضی آدما
بعضی دوستا وقتی بهشون اعتماد کردی وقتی هر کاری براشون کردی و همه جوره کمکشون کردی اون وقت که متوجه میش تمام این مدت اون یه نامرد بالفطره بوده
دیگه مثل قبل رفاقت برات اون معنای قشنگ نداره واز نام رفاقت هم متنفرمیشی
بعضی دوستا...
امان از این بعضی دوستا