خانوما من یه دختر ۲۲ ساله ام..۳ ساله با یه اقا پسری در ارتباط بودم هردو خانواده ها در جریان بودن و قصد ازدواج داشتیم واقعا همو دوست داشتیم و داشتیم کم کم زندگیمونو درست میکردیم...این ۷...۸ ماه اخر درگیر کاراش بود و منم بهونه های بیخودی....ولی خب آرومم نمیکرد قهرام براش مهم نبود یه هفته یه هفته همش قهر بودیم....خیلی مغرور و لجباز بود خیلی البته منم دست کمی نداشتم ازش....اخرین دعوامون دوماه پیش بود ک گفتم اصلا دیگ تموم خسته شدم دوروز باهاتم دوهفته قهر...گفت باشه منم نمیتونم،،،،الان دوماه از اون قضیه گذشته و من واقعا همیشه عاشقش بودم.....چند وقت پیش حدودا بیست روز پیش یه خواستگار خوب داشتم(۵ ساله عاشقمه)از هر لحاظی کامله و همه میشناسنش....اومده جلو و قرار خواستگاری گذاشتن و پسره بهم زنگ زد و ماه همش باهم بودیم این ۲۰ روز....اخلاقاش خیلی بهتر از اون اقاییه ک ۳ سال باهاش بودم واقعااااا عاشقه..در حدی ک یکم سرد میشم گریه میکنه تک پسره و خونوادش واقعا دوسم دارن....ذوق و شادی تو خونشون رو همه بخاطر این قضیه میدونن...داره با ذوق خونه میخره وسایل میچینه کابیت و کمد..الان اون اقایی ک باهاش بودم قبلا بهم زنگ زد و خیلی سرد احوال پرسی کرده براش قضیه رو گفتم فک کرد شوخی میکنم و گفت مبارکه...الان تازه فهمیدن جدیه....مامانش زنگ میزنه گریه زاری....خودش دیووونه شده تا نصف شب میزنه بیرون گریه...همش تماس میگ توروخداااا با من اینطوری نکن من عاشقتم بخدا قسم غلط کردم....درگیر کارام بودم....یاد خاطراتش داره دیووونم میکنه....نمیدونم چیکار کنم....این جدید رو ول کنم نابود میشه....اونو دوست دارم😭😭😭😭😭😭😭😭توروخدا بگین چیکار کنم.....این اقایی ک الان تازه اومده میگ بخدا خودمو میکشم اگ بری از زندگیم
ببین عقلت چی میگه.
خیلی سخته والا!
جدیده بهتره شک نکن
قهر قرو بودن واسه یه آقا خوب نیس.نابودت میکنه
معلومه ک خواستگارت
شما قبلی اصلا دوست نداشتی وگرنه اینقدر راحت دل به کس دیگه نمی بستی خودت گول نزن شما چشمت نفر دومی گرفته به قول معروف نو که امد به بازار کهنه شود دل ازار الانم فقط عذاب وجدان داری همین بس
خودت ۳سال بودی وجدانی فکرکن
بازیجه ات که نبوده اگه نمیخواستیدنمیزاشتی ۳سال طول بکشه
از خدا بخواه خوشبختی رو بهت نشون بده با کیه. خودت انتخاب نکن
بعدم اگه اونو دوست داری با این خاستگارت بامهرو محبت حرف نمیزدی که سردشی گریه کنه
ادم اگه کسی و دوسداره ناخواداگاه نمیتونه باپسردیگه ای بامحبت رفتارکنه
ببین اینجوری فکرن تصورکن اون اقایی که چندسال باهاش بودی بره بایکی ازدواج کنه وتواونارویه جایی ببینی ببین چه حسی پیدامیکنه چقدرناراحت میشی شایدم نشی ببین اگه میتونی تصورکنی اون یکی دیگرومیبوسه برات فرقی نداره پس خواستگارتوقبول کن
وای من عاشق این وضعیتم
که دوتا مرد عاشقم شن
ببین عقلت چی میگه به حرف دلت گوش نکن
بین این دوتا هیچکسو انتخاب نکن اول باخودت کناربیاخودتو بشناس بفهم کلا چندچندی باخودت همش ۲۲سالته
چه سخته😐
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
