کسی هست مهمون ناخونده بپذیره .؟

متوجهم شرایطت الان دشواره 

تو هم میتونی ازش راحت بشی چرا نتونی میشه

پدرتون فوت شده

سر خاکش میری یا واسش فاتحه میخونی

مثلا چجوری؟؟؟

بچتو میگیری نهایت میری به شهر دیگه دختر جان .برای تو یه جا یدا نمیشه؟پسرتو میگیری ربطی به خانوادت نداره

اگه مادرت میگه نگه نمیدارم دلیلش مسائل قومیتی و سختگیری های شخصیش هست 

اینکارو میکنه تو زندگیت نگهت داره.

مگه میشه بچتو نخواد

نهایتش اینه که یه کاری شهر دیگه پیدا میکنی بچتو برمیداری میری

بچه تا ۷ سالگی میاد پیشت خونه مادرت باشی کوچیکه محبتش تو دلش میوفته این فقط یکیشه یجاهایی قانون مرد رو موظف میکنه خونه برات حتی بگیره

نفقه خودتو اگه نده برای بچه رو حتما باید بده 

مهریتو اگه نده

تو مهریتو از همسر متوفی باید بگیری بچه در کنارش ارث پدرش رو داره 

ببین عزیزم از کجا میدونی شوهرش واقعا دیو هست که میخوای معتادش کنه. من اصلا با استارتر کار ندارم. سه سال پیش من دقیقا همین حسی که استارتر داره رو داشتم. تازه خونه خریده بودیم و قرض و وام داشتیم که شوهرم بیکار شد. برای پرداخت وام ها هم مجبور بودیم دوباره قرض کنیم. ازیه طرف اطرافیانم بهم تیکه مینداختن. وضعیت روحیم به حدی بهم ریخت که همه اش تو خونه با شوهرم دعوا میکردم. هر توهینی که میتونستم بهش میکرد و تا حد جنون دیوونه اش میکردم. چند ماه تحمل کرد تا اینکه یه بار که خیلی عصبی شد یه سیلی بهم زد و گفت که دیگه دوستم نداره و دیگه نمیخواد ببینتم و طلاق بگیریم. منم اتفاقا چند مدت به این فکر کردم که پسرمو بردارم و برم. چون میدونستم با اینکار بیشتر شوهرمو عذاب میدم. چندبار به خودکشی فکر کردم. اگه اون موقع تو اینجا تاپیک میزدم قضیه رو جوری تعریف میکردم که همه شوهرمو مقصر میدونستن. خودم هم اون موقع واقعا فکر میکردم بدبخت عالم هستم. ولی بعد که خدارو شکر مشکلاتمون حل شد. فکر کردم شوهرم چقدر آقا بود. هفت ماه تو دعواهامون من با مشت میزدمش و اون بیچاره دم نمیزد. تا اینکه بعد از چند ماه طاقتش تموم شد و یه سیلی بهم زد.هیچ وقت یه طرفه نمیشه قاضی رفت

۱-شما برای بهبود وضعیت زندگیت اگه میتونی برای سر خاک پدر برو و فاتحه بخون و سوره قدر بعد هم همون جا برای رفع مشکلاتت دعا کن که دعا سر قبر پدر و مادر مستجاب میشود

۲- که نتونستی بری هرجا که هستی واسش حمد و ۳تا توحید بخون و بعدش برای خودت دعا کن

۳-اخنلاف با پدر و مادر باعث به وجود آمدن مشکلات میشود و آثار بدی در زندگی دارد پس دل مادرت رو بدست بیار 

واقعا نمیخوام معتادش کنم نمیتونه معتادش کنه به همین راحتیا نیست تو کامنتا توضیح دادم عمرم فقط باید نگهش میداشتم اونموقع صبح نره بیرون هدفم همون بود واکنش همه دوستان هم میدونستم ولی برام مهم نبود چون به راه حل بقیه واکنشی نشون  نمیداد مشخص بود گوشش ازونا پر بود اول باید ارومش میکردم  تاحرف بزنه عزیزم متوجهم بهتون حق میدم خودم رو توجیه نمیکنم کار اشتباه توجبه نداره ولی واقعا همون برای صبر کردنش به ذهنم رسید بازم از همه عذر میخوام❤

نگفتی نماز اول وقت میخونی؟