2737
2739
عنوان

مهسیما هستم....فکر میکنم اشتباهه....

1287 بازدید | 78 پست

اینکه در کنار نامزدم

با وجودش؛ به عشقم(فرید) فکر میکنم

و دلم براش تنگ میشه

خعلی تنگ میشه....


خب

بهتره از سه سال قبل شروع کنم

سه سال قبلی که با فرید اشنا شدم

روز اول با هم صحبت کردیم و تصمیم گرفتیم به ازدواج با هم فکر نکنیم

در واقع مهمترین مسعله ای که فرید رو از روز اول برای من من متفاوت میساخت؛ همین مسعله بود

مثل ادم هایی که قبلا باهاشون اشنا شده بودم؛ حرفی از ازدواج نزد

ازدواجی که فقط و فقط اسلحه است تا با استفاده از اون دختر رو به هر نحو نزدیک خودشون داشته باشن و نهایتا اگر باب میلشون نبود؛ خداحافظی کنن و تو بمونی هزاران سوال و قولی که فقط و فقط برای تو قرار بوده


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اسی اسی

مسئله

 https://harfeto.timefriend.net/16653293432475   ..متعهد به عشقمون  👫🏻 ♥️///من هوشبرم ...هوشبرِ تو ...ینی تماام عارامشِ تو/// ///موهیتا راست میگف اهواز شهر عاشقیه شهر دیوونگیه که پیوند بخوره دل من ب دل تو فقط با یه نشونه///❤ دوستت دارم تمامِ من@|@♥خدایا شکرت بابت همه چی♥💜💫///
2731

 فرید تاز روز اول قصدش رو مشخص کرد

اون نمیخواست پارتنرش رو با وعده ی ازدواج کنارش نگه داره

فرید هزاران هزار ویژگی داشت که بودن کنارش به عنوان خانمش با هر عنوان؛ افتخاره و ارامش

و من ترجیح میدادم چنین انسانی با هر عنوان تکیه گاهم باشه


اون نمیخواست ازدواج کنه؛ چون دلیل خودش رو داشت
یکی از دلایلش گذشته اش و دیگری نپذیرفتن فرم ازدواج های ایرانی بود
من و فرید تو سه سال بارها و بارها کنار هم بودیم؛ گفتیم خندیدیم

و نقطه ی روشن رابطمون این بود که علایقمون مشابه هم بود؛ هدف هامون مشابه بود؛ خواسته مون از زندگی؛ تفکرمون و....

فرید انسان فوق العاده مسعولیت پذیری بود
تو جامعه ای که حتی شوهر نیاز های مادی و معنوی همسرش رو براورد نمیکرد؛ فرید از روز اول خودش رو مسعول من میدونست

 فرید تاز روز اول قصدش رو مشخص کرد اون نمیخواست پارتنرش رو با وعده ی ازدواج کنارش نگه داره فر ...

ناموسا نامزدت کنارت نباشه ب فنا بری بااین داستانت

ترجیح میدهم به ذوق خویش دیوانه باشم تا به میل دیگران عاقل!!!🤗😅
2738

اشنایی ما مجازی بود و حتی عکس من رو هم ندیده بود؛ فقط و فقط صحبت کرده بودیم

با این حال وقتی بعد از یک ماه هم رو دیدیم؛ یک گردنبند هدیه اورده بود برام

وقتی هم میخواست بره ساعت مارک و عروسکی که قبلا دیده بود رو برام خرید


و یا بهتره نمونه ای بیارم از اولین هفته ی اشناییمون که حتی صدای همو نشنیده بود و صحبتمون فقط چتی بود
من ابزار کار خاصی نیاز داشتم که قیمتش هم بالا بود
فرید بدون هیچ صحبت اضافه ای؛ ابزارها رو خرید و به تیپاکس شهرمون فرستاد تا برم تحویل بگیرم
ابزارهایی که خریده بود به قدری زیاد بود که الان هم بعد سه سال مونده

توی سه سال؛ فرید همینطور بود. اجازه نمیداد کوچکترین هزینه ای از جیبم بکنم؛ هر چیزی میخواستم بخرم بدون پرسیدن مبلغش بیشتر از اون چیزی که لازم بود به حسابم واریز میکرد
توی سه سال؛ بحث و دلخوری زیادی دشتیم اما حتی یک دقیقه ای بی احترامی و قهر نیومد بینمون

اجازه نمیداد کوچکترین چیزی دلمو چرکین کنه

سنگ صبور خوبی بود

ساعت ها براش حرف میزدم و با لبخند تماشا میکرد

از سختی های زندگیم میگفتم و حتی با نگاهش هم ثابت میکرد تکیه گاهمه
فرید من؛ خعلی مرد بود

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز