ترم اول که بودیم، هفته ی دوم به بعد شبا صداهای عجیب و غریبی از سقف خوابگاه مامیومد،طبقه ی بالای خوابگاه ما ساختمون متروکه و ترسناکی بود که کسی اصلا بهش رفت و امد نداشت،همه ی راه های ورودیش رو بسته بودن،
خلاصه هابین کل افراد شایعه شده بود خوابگاه ما نیان جن داره😱😐🤦♀️
واقعا راست میگفتن ،شباو گاهی اوقات روزا صداهای عجیب و غریبی از سقف میومد،
من که زیاد نمیترسیدم راستش همیشه هم بچه های اتاق رو دلداری میدادم میگفتم چیزی نیست😶
ولی یه روز که خودم توی اتاق تنها بودم و میخواستم بخوابم اون صداهای عجیب و غریب همش میومد توی ذهنم و حس میکردم اتاق الان پرجن شده😱😶
و اگه بخوابم...،بعدش فهمیدم که منم از بقیه ترسو ترم😊
خلاصه گذشت و گذشت یه شب دیگه واقعا صداها خیلی زیاد شده بود یکی بچه ها گریه ش گرفت،یعنی زار میزداااااااا😐🤦♀️
خلاصه بچه ها رفتن سرپرست رو آوردن و جریان رو گفتن،گفتیم ما اسایش نداریم اینجا😶😐
سرپرستم کلی باهامون دعوا کرد این شایعات چیه پخش کردین بین بچه ها که خوابگاهتون جن داره و این حرفاااا😐
بعدشم گفت الان نگهبانو میفرستم بره ببینیه چه خبره
بعد چند دقیقه اومد کلی باهامون دعوا کرد که کی بود گریه کرد،😐🤦♀️
مگر شما بچه این و این حرفا
گفت اون بالا توی ساختمون متروکه چند گربه بودن و بچه داشت و صدا ازاون گربه هابوده،
خلاصه سروته قضیه رو اون شب هم آورد و رفت
فردا شب دوباره روز ازنو روزی ازنو بازم همون صداها ....
و بعدشم فهمیدیم که نگهبانو اون شب نفرستاده بالا و دروغ گفته گربه بودن و خواسته مانترسیم😐
تا اینکه بعد از تحقیق و جستو جو خودمون فهمیدیم که اصل جریان رو😱😳 که بالای سرمون چه خبره😱😱😱