دوتا بادی میست و یه اوشن خریده بدم داشتم نگاه لباسا میکردم دیدم سنگینه نایلون زدم سر یه رگال لباس و خودم داشتم میگشتم و همون اطراف لباس عکس میگرفتم و اومدم اینجا دوتا تاپیک زدم اون نایلون هم یادم رفته بود.. وای یک هو یادم اومد من چرا انقدر سبکم پلاستیک کو ؟! وقتی رفتم دیدم نیس تو دست همه نگاه میکردم میگفتم دزدین نزدیک بود گریه م بگیره حالا نه انگلیسی بلدم نه عربی درست رفتم یه جمله ساختم فشار به مغزم آوردم به کارگره گفتم اینجا گذاشتم پاکت خودش گفت ویگتوریا سکرت؟! گفتم هااا گفت برو پیش کاشِر گذاشته... روحم شاد شد ولی سردرد گرفتما