آقا یه خاطره ایی،،،الان یادم اومد
یه بار رفته بودیم خرید با خواهرای نامزدم و نامزدم ،اونا داشتن برا خودشون لباس انتخاب میکردن منو نامزدمم اینطرف مغازه ایستاده بودیم،میخواستیم جدا بشیم من گفتم ببینم خواهرا چی انتخاب میکنن،،،آقا فروشنده یه دختر خانومی بود یواش یواش نزدیکمون شد بعد ایستاد جلو نامزدم هی نزدیک تر شد،،،منم قشنگ تحت نظرم قرارش دادم دیدم شمارشو نوشته رو گوشی نشون نامزدم میده😶😑،
حالا جالبش اینه اصلا نامزدم متوجه کار اون خانوم نشد بعد ک از مغازه زدیم بیرون من بهش گفتم ،،،