حس میکنم دارم به آخرش میرسم
تقریبا سه ماهه که درگیر سرگیجه ام
آزمایش دادم هیچ کمبودی تو بدنم نبود که باعث سرگیجه بشه
اولش با یه شوک عصبی شروع شد
دکتر گفت شاید به خاطر افسردگی و عفونت گوشه
دارو داد گفت اگه خوب نشی باید بری اسکن از سرت
عفونت گوشم برطرف شد واسه افسردگیم قرص میخورم سرگیجم کمتر شده بود ولی...
وقتی سری دوم قرصای افسردگیو داد با مصرف نصف یکی از قرصا باز سرگیجم شدیدتر شد
دکتر گفت شاید مشکل چشمی داری و سرگیجت به خاطر اونه
امروز رفتم چشم پزشک
تاری دید داشتم و خودم نمیدونستم
آستیگماتیک
ضعف بینایی خشکی چشم
اول گفت باید عینک بزنی
بعد از معاینه گفت بلند شو تو اتاق راه برو
نتونتستم سرگیجه داشتم هرلحظه داشت شدید تر میشد
حالت تهوع
عرق سرد
یخ زدم
دست و پام میلرزید
نشستم رو زمین
حس میکردم دارم خفه میشم
کمکم کردن تو یه اتاق دیگه یکم دراز کشیدم یکم حالم بهتر شد
ولی دکتری که میگفت باید حتما عینک بزنی بهم عینک نداد
حرف آخرش این بود
برو متخصص مغز و اعصاب...
حس میکنم آخرش ختم میشه به تومور یا سرطان...
الانم سرگیجه دارم
آبقند خوردم شربت شیره و...
بازم سرگیجه
دیشب فرق سرم به شدت درد میکرد
شبو نتونستم بخوام هی از خواب میپریدم
من تا همین دیروز آرزوی مرگ میکردم ولی الان....
مامانم از وقتی برگشتیم خونه همش دور و برمه
اگه بلایی سر من بیاد...
الان میگم که نمیخوام بمیرم
من به خاطر مامان و بابام، به خاطر برادرام...نباید بمیرم
میخواستیم داداشمو دوماد کنیم...
اگه من بمیرم....😔