2737
2739


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728
2740

هفته ی پیش خونه ی خواهر شوهرم بودیم منو خواهرزاده شوهرم با ظرف میوه استکانا وارد آشپزخونه شدیم همزمان با ورود ما موش از زیر کابیت رفت سمت آبگرم کن...چنان جیغی زدیم همه پریدن(داشتن فیلم ترسناک میدیدن)

خلاصه همه جمع شدن بگیرنش منو خواهر زاده شوهرم رفتیم یه اتاق دیگه درشم محکم بستیم تا تو جریان ماجرا نباشیم یه ربع بعد شوهرم در اتاقو محکم باز کرد پرید تو اتاق جیغ زد مووووووش موووووووو...ش(مسخره بازی در میاورد ما رو بترسونه عبضی🙁)

ینی سکته تمام رو زدم

فقط 22 هفته و 2 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

یه شب داداشم به خانومش میگه من میرم حموم میره دوش حموم رو باز میکنه ولی یواشکی میره تو انباری خونشون خانوم بدبختشم که فکر میکنه رفته حموم مشغول لباس اتو کردن میشه اونم یه روسری مشکی سرش میکنه با ریش وسبیل نشسته نشسته از تو انباری میاد سمت خانومش خانومش تا میبینه همونجا غش میکنه ومجبور میشه ببره بیمارستان دیگه بعداز اون قسم میخوره کسی رو نترسونه😆😆😯

رفته بودیم چن سال پیش مازندارن خونه اجاره کردیم همه رفتن تو خونه من وشوهرم رفتیم برای پسرم پوشک بگیریم برگشتیم در وکه زدیم دختر خواهرم کلاس پنجم بود اون موقعه تو حیاط بوده از زیر در پاهای ما رو میدیده ما حواسمون نبود از زیر در دستشو دراز کرد پای منو گرفت از ترس مرده بودم فکر کردم ماره داد زدم ولی دیگه چون شوهر خواهرم حساس بود رو کار بچه هاش پیشش نگفتیم چند سال بعد که گفتیم باز کم مونده بود دختره رو خفه کنه😅😅

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687