ما یه بار داشتیم تو خونمون شب بیست ویکم رو نگاه میکردیم تو اتاق تاریک با خواهرام وزن داداشام؛ داداشم از توی حیاط یه چادر مشکی انداخت رو سرش وگوشه ی چادرو با دندونش گرفته بود وچهاردست وپا از پله ها میومد بالا یعنی از بس جیغ کشیدم گلوم خونی شد😲😲😱😱😱

😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂😂

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728
آره لعنتی من هنوز از شب بیست ویکم ماه میترسم

داستانش چیه

ANTP_A         زمانی میتونی موفق باشی که جای قلبت با عقل تصمیم بگیری... منطق برات تو اولويت باشه... احساسات هیچ جایی تو تصمیم هایی که میگیری نداشته باشن...شاید مردم بهت بگن قلب نداری... شاید بگن تو چقدر مغروری... ولی بدون اونقدری موفق هستی که حرفاشون ذره ای تاثیر نمیذاره روت....من اینطور تونستم موفق باشم... (حرفام شعار نیست و تماما حقيقت زندگی منه)#تجربه_شخصی.. 

یبار با عشقم قرار داشتیم ازمترو اومدم بیرون دم ایستگا وایساده بود ب خودم مسج میداد پس کجایی سرش تو گوشی بود حواسش نبود ماشینو دور زدم پخش کردم ترسید گرخید لعنتی خیلی با ابهت و جذابه ولم خنک شد خیلی باحال بود اعتراف کرد ک ترسید 

چند وقت پیش پسرم داشت یه آهنگ خارجی گوش میداد که من ازش میترسیدم  

 چشم به فردا دوختم شاید از من ما بشه                            گره دلتنگیام با دستای تو وا بشه.....                                *********************************                     نه جونمو بگیر نه پای من بمیر منو همیشه زندگی زده          صدا اگه صداست خدا همون خداست چرا همیشه حال ما بده .....تو فرصت کمت نفس کشیدمت که زندگیمو زیر و رو کنم....بخاطر خودم شبیه تو شدم که آرزوتو آرزو کنم😔                     

وقتي كوچيك بودم داداشمو و پسر خالم يه گريه انداختن طرفم از اونموقع فوبياي گربه گرفتم خودشونم زخم و زيلي كرده بودن با رژ صورتاشونو مثلا قرمز كرده بودن كه انگار گربه كرده تا يكماه شبا تو خواب جيغ ميزدم ، 

يبارم فكر كردم خونه تنهام يهو داداشم از پشت ميل پريد بيرون تا سه ماه لكنت زبون داشتم😑

كاش از شاخه سرسبز حيات گل اندوه مرا ميچيدي.  كاش در شعر من اي مايه عمر  شعله راز مرا ميديدي

من تو این موارد خیلی پروندم سیاهه

بد ترینش این بود ک ی شب ی فیلم ترسناک دیدیم با داداشم ک توش اون جن داستان از زیر تخت  پای یارو رو میگیره به فناش میده

بعد ازونجایی ک داشت زهره ترک میشد بدبخت رفتم تو اتاقش خوابیدم اون رو تخت من رو زمین 

شب که شد خوابش برده بود تازه ،پاشو آروم گرفتم چشاش که اینطوری شد 😳موهامو باز کردم موهامم فرفریه اون موقعم بلند بود ریختم رو صورتم قشنگ شده بودم عین جن بوداده پریدم روش😂😂😂😂😂😂😂😂قشششششششنگ سکته رو زد دوباره برگشت

الان دیگه آدم شدم میترسم سکته کنن خونشون بیفته گردنم😅

نون و پنیر و پونه                                                              کپک زدیم تو خونه                                                    
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز