من اینجوری بودم. اینقد بهم گفتن تحمل کن چون اقوامه پای آبروی خودتم گیره و اینا
آخرش یبار اینقد عصبی شدم تو مراسم خیلی بزرگی که کل طایفه بودن ساعتم از دستش دراوردم و گفتم این ساعت منه که یسال پیش دزدیدیش. بخوای فاکتورشم برات میارم. قبول کرد و معذرت خواهی کرد جلو همه هم آبروش رفت. دیگه وسایل منو ندزدید