2737
2739
عنوان

بچه ها هرچی منتظر کاربری فاطمه خانم نشستم تاپیک رو باز نکرد

| مشاهده متن کامل بحث + 122236 بازدید | 1081 پست
اقا این داستان نیس ناموسا. این سریاله.هرشب یه قسمتش رومیذاره .کاش ازاول میگفت😅

اره به خدا😂

من یه سیب خنده رو و دست نیافتنی بودم بالاترین نقطه یه درخت🍎🍎🍎که منتظر شاهزاده سوار بر شاسی بلند ترجیحا سفید بودم که بیاد منو بچینه😍😍😍 اما شوهر بیشوررررم اومد با دمپایی زد من افتادم😑😑😑😑

من تا صفحه۵۰ خوندم.که میخواست صیغه شه.اگه ادامشو گذاشتن منو تگ کنین

یک عدد سقط مکرر هستم و در تلاش برای بارداری سالم.اگه دلتون خواست برام دعا کنید خدا بهم بچه سالم و صالح بده..ممنون..  من بزودی باردار میشم😇 الهی گاهی یه نگاهی.. گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود، گاهی نگفته قرعه به نام تو میشود..خدایا میدانم که میبینی حال دلم را.....  خدایا دلم معجزه ات را میخواهد..  ناامید از دَر رحمت بکجا باید رفت؟یا رَب ازهر چهِ خطا رفت؛ هزار استغفار....🙏🙏🙏خدایا به یه نوازش تو، به یه نگاه تو، به یه اطمینان خاطر، خلاصه کلام به تو نیازمندم..

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

این گل نسا بیچاره تو نوشتن داستانشم شانس نداشت همش پراکنده شده تو تاپیکای مختلف

طفلی😂😂😂

فقط 19 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
 ی صلوات برای سلامتی تو دلی هام میفرستی؟ممنونم مهربون 🥰.        تتل🖤شادمهر🤍شایع ٫: tork👩🏻‍🦱✨ی دختر لجباز 🤪عاشق رقص💃و آواز🎧(همه جا آهنگ حموم،مسافرت،موقع خواب و..🫡🥴😁) عکاسی هم میکنم عاشق عکس گرفتنم😍📷 عاشق مرغ🍗پیتزا🍕 و همه چی🤣عاشق خرمالو و خوراکی های شیرین،شیرموز هم خیلی دوس😋وای نگم از بادوم زمینی🥹 شماهم مث من وقتی از ی چیزی خوشتون میاد دوسه بار شات میگیرین(حتی آهنگی رو که دوس دارم دوسه بار دانلود میکنم )یا من دیوونم؟!😶‍🌫️🤔چرا قشنگ زدن به ریشه چرا حال من خوش نی اوضاع قشنگ ترم که میشه هرکاری کنی دیگ این بدن،بدن نمیشه💔tatal  ای کاش حقم از تموم زندگی تنها تو باشی من عاشق تنهاییم ,تنها بشم, اما تو باشی ٫؛🤍🖇️ Shadmehr عطر خوب بزن،خوشتیپ بچرخ ؛بالاخره پستچی به در میزنه ی روز بده خبر خوب✨ shayea    من خیلی خیلی سادم با احساسات من بازی نکنید لفطا🥹😕💔اگه جایی باهاتون دعوا کردم متاسف حتما از جای دیگ اعصابم خورده وگرنه اهل دعوا نیستم🙌ولی اگه واقعا باهاتون دعوا کردم و ناراحتم کردین از چشمم میفتین 🤗 و اگه تاپیک دیگ  باهاتون حرف زدم بدونید یادم نمیمونه که دعوا کردم🤣 ۱گ خوابتون نمیبره یعنی تو خواب یِ نفر دیگه اید!  ۲هرچی آیکیو بیشتری داشته باشین بیشتر خواب میبینین!۳آخرین کسی ک بهش فک کردین دلیل خوشحالی یا ناراحتیتونه! #دختری_که_هیچکس_دوستش_ندارد♥ لایک دوس دارم منو هرجا دیدین بلایکین😁
2731

دوباره رو اوردم به قرصا اعصاب بچه هامو کتک میزدم سر دوقلوها داد میزدم مسعود خوب نمیتونس حرف بزنه لکنت پیدا کرده بود انگار.دلم اب میشد این چه سرنوشتی بود من و بچم داشتیم بچه اول یه چیز دیگست برا مادر اونم مسعود من.بچه هام کم کم ازدواج کردن و خونه خالی شد من موندم و دوقلوها و مسعود.سیامک هم کم کم الزایمر گرفته بود کاش من جاش میگرفتم.راحت میشدم.دوقلوها سر به هوا شده بودن و دیر میومدن خونه‌.مسعود رو حساب هیچی نمیکردن بش میگفتن لاشه دلم میسوخت.هردوشون در کمال نامردی مادرشون رو انتخاب کردن و رفتن از نظر اونا بودن با پیر و مریضا براشون کسل کننده بود.مادرشون هم حسابی کیف کرد بچه ها از اب و گل در اومدن تقدیم حضورشون شد اینقد که از عروسم بدم اومده بود از منیژه و مادرشوهرم بدم نمیومد.حتی یک روز تیمار بچم نکرد تازه مهریه ش رو هم کامل ازمون گرفته بود.خونه ما فقط وقتی بچه هام و دامادا و عروس کوچیکم میومدن اباد میشد.نیاز مالی نداشتم اما احساسی خیلی.بدتر از همه اینکه یه شب سیامک که الزایمر شدید داشت رفت و با مشکل شب کوری که داشت زنده برنگشت.خواهرش خیلی قوی بود مدام دلداریم میداد میگفت خدا هر کی رو بیشتر بخواد درد بیشتری بش میده.من موندم و مسعود.تنها دلخوشیم.اما اون هم کم کم نگهداریش سخت تر میشد.دیگه خودم پیر بودم و نمیتونستم پوشکش کنم.حمومش کنم.براش پرستار مرد گرفتم.و اون هم که بسیار ضعیف بود با یه انفلانزا ساده روح پاکش از خونم و بغل گوشم پرکشید و رفت.از دست دادن مسعود ده سال بعد سیامک بود و من عادت داشتم به از دست دادن عزیزام از طرفی حس میکردم بجم خوشحاله و راحت شده.از خونم میترسیدم و برای بار چندم عوضش کردم و ایندفعه تصمیم گرفتم شهرمو عوض کنم و برگشتم به زادگاهم پشت سر من جانان هم اومد پیشم.و دلخوشی من زهرا بچش بود تمام روز با اون بودم.خونمون نزدیک هم بود.جانان عادت بدی داشت بین بچه ها تبعیض میزاشت و زهرا رو کتک میزد برا همین همش پیش خودم نگهش میکردم براش طلا میخریدم لباس میخریدم و دخترمو نصیحت میکردم که همه زندگی راحتی ندارن بعضیا دارن جون میدن از دوری فرزندشون اما باز گوش شنوا نداشت و زهرا روز به روز منزوی تر میشد و بعد شکست عشقی عمیق با یکی از فامیل های خودمون.با مردی که اصلا لایقش نبود ازدواج کرد و الان یه پسر یکساله داره که میترسم بگم عشق منه چون من هرکی رو دوست داشته باشم سرنوشت خوبی پیدا نمیکنه بچه ها زهرا خود من هستم ببخشید اگه داستانم طول و دراز بود اذیت شدین‌.مادربزرگم راضی به فرستادن عکسش نیست و کاملا نی نی سایت رو براش تعریف کردم عاجزانه از همتون درخواست داره اینقد پی خانواده شوهر نگیرین و از زندکیش که شنیدین خداروشکر کنین که این بلاها سرتون نیامده.وقتی مادربزرگم راجب همه سختیاش حرف زد تنها چیزی که قلبشو بیشتر به درد میاره یاداوری روزیه که دایی ناتنی مسعودم رو ازش گرفتن حتی از روز مرگش هم بدتر حالش بد میشه و مامانم عکساشو جمع کرده نمیزاره زیاد ببینه

میشه برای جابجایی و تعویض منزلم صلوات مهمونم کنین؟
چه جوری باید بهش بگیم؟


https://www.ninisite.com/discussion/topic/4946057/لینک-حذف-تاپیک-و-پست-های-درخواستی

سلام امکان حذف تمام تاپیک ها نیست.لطفا برای حذف تاپیک های خصوصی در روزهای زوج، لینک تاپیک رو به پی وی niniyar_1@  ارسال کنید
2738
من تا صفحه۵۰ خوندم.که میخواست صیغه شه.اگه ادامشو گذاشتن منو تگ کنین

ادامش رفت یجای دیگه  تو تاپیک @فاطمه_خانومم    

اونجارو خوندی بیا اینجارو بخون

تمامي دينم به دنياي فاني،شراره ي عشقي که شد زندگانی،به ياد ياري خوشا قطره اشکي،به سوز عشقي خوشا زندگاني،هميشه خدايا محبت دلها،به دلها بماند به سان دل ما،که ليلي و مجنون فسانه شود،حکايت ما جاودانه شود،تو اکنون ز عشقم گريزاني،غمم را ز چشمم نمي خواني،از اين غم چه حالم نمي دانی،پس از تو نمونم براي خدا،تو مرگ دلم را ببين و برو،چو طوفان سختي ز شاخه غم،گل هستي ام را بچين و برو،که هستم من آن تک درختي،که در پاي طوفان نشسته،همه شاخه هاي وجودش،زخشم طبيعت شکسته 
این گل نسا بیچاره تو نوشتن داستانشم شانس نداشت همش پراکنده شده تو تاپیکای مختلف

اره اتفاقا خودش هی میگه بچه ها چی گفتن من روم نمیشه از پَست بازی بعضی کاربرا بهشون بگم میگم همدردی کردن مادرجان

میشه برای جابجایی و تعویض منزلم صلوات مهمونم کنین؟
اره به خدا😂

فک کنم یه سی چهل شبی کمه کمش درگیر داستان باشیم. خانوما حوصله داشته باشید.بازخوبه ایرانیه اگه ترکیه ای بود که ۲۰۰ شب ب بالا باید صبر میکردیم

❣️پروفایلم عکس خودمه ور ندارید لطفا❣️تنهایی هام رو با گلدوزی پُر میکنم و به رویاهام نقش میزنم🙃🪷بقیه امضا👇اونجا که حمید عسکری میگه: هیچکی مثه من تورو دوس نداره اینو از تو چشام میتونی بخونی،تو بودی جونم و عمرم و کسی که میخواستمو قسمِ راستمو که میخوای بدونی🥺💔* به چشمانم نگاه کرد وگفت؛ بگو دوباره به این جهان بازخواهیم گشت ومرا...حتی اگر درختِ گیلاسی آفریده شده باشم باز خواهی شناخت😔💔* یه چی بگم همین الان یادم اومد یادش بخیر سریال  چار خونه رو بچگیام میدیدم ساعت ۱۱ از شبکه سه پخش میشد،مامانم میگفت برو بگیر بخواب بچه دیروقته ولی مگه میشد همه ببینن من نه؟ یادمه شنبه ( جواد رضویان) با این حلبای روغن و یه چوب و چن تا نخ گیتار درست کرده بود منم پیله کرده بودم به بابام که باید واسم درست کنی😅😂تهش رفت یه دونه از این اُرگا واسم خرید گفت اونو بیخیال شو دختر ولی من هنوز فک میکنم به اون حلب روغن و این اهنگ قیسمت نَمیشه اینگار 🙂 یااونجا که میگفت هینگااامه هینگامه😁😥.میدونید ولی هیچ وقت قسمت نشد اونی که باید🙃}}}}* 🚶‍♀️🚶‍♀️🚶‍♀️یه چیزی میگم اینو ازمن کاش یادت باشه،جنگی میجنگه حتی اگه کالج پاش باشه👊✌️ 
نه والا کار بد نکردم🥺 یه مورد گیس کشی بود  یه مورد هم فک کنم گرونی یه مورد هم خوابیدم بیدار ...


  

سلام امکان حذف تمام تاپیک ها نیست.لطفا برای حذف تاپیک های خصوصی در روزهای زوج، لینک تاپیک رو به پی وی niniyar_1@  ارسال کنید
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز