ادم متلك نيستم
جلوم هم ميگن تو مظلومي
ولي جوري به شوهرم وانمود ميكنن اگه ما بديم چون زنت بده و نتيجه اعمال خودشه
به شدتتتت باهام بدن
تو روم خوبن
ولي تو عمل خيلي علاقه دارن خوردم كنن
خيلي كاراشون برام عجيبه
مثلا مادرشوهرم به شوهرم سپرده به من كمك نكنه تو خونه
يا خيلي رك گفت بچه به دنيا بياد م
نيا خونه ما منم نميام كمك با اينكه نوه اولشه بچه من
يا من از بچم با ذوق حرف ميزنم محل نميذاره فقط نگاه ميكنه
بعد دخترش از گربش ميگه انقد قربون صدقه گربهه ميره
خوب منم دلم شكسته
تنها كاري كه ميتونم انجام بدم اينه كه تا دعوت نكردن نرم كه شوهرم سر اين موضوع خيلي باهام بحث ميكنه اونارو دعوت ميكنه خلاصه بساطيه