پدرشوهر بچمو محل نمیده

رفت و اومدتو کم کن بذار حسرت بچتو بخورن

آفرین حرف خوبی زدی

بقول دوستمون محبت پدرمادر کافیه برابچه، نیاز به محبت هیچکی نداشته باشین، اونا خودشون عقده این و شعورکافی ندارن از اونا انتطار نداشته باش هرکس هررفتاریو کرد گله نکن قد شعورش رفتارکرد، پس شمامشکلی ندارین شما متین باشین وبی نیاز، محبت  فقط از خدا بخواین👆ازبنده هرگز

خودت به جااای همه قربون صدقش برو.بلند بلند نازش کن.

دختر که نازتره فازشون چیه.البته کلا نباید فرق بذارن دخترو پسر نداره.

خیلی سخته  بابای من برادر زادم که پسره و تنها نوه پسری  خیلی دوست داشت و البته بازم داره خواهرم ناراحت میشد میگفت چون واسه من دختره این کار و میکنه  وماهم کادو های تولدشون و عیدیشون بیشتر از این بچه های برادرم بود درحالی که خواهرم به خاطر شغل همسرش تو روستا بودن و به اون خاطر بچه  هاش با بابام اخت نبودن وهمچنین بابام  بعد اینکه خواهرم کوچ کردن شهر پسرش دنیا اومد همه مون همچین دوسش داریم برادر زادمم به خاطر گستاخی و بد دهنیش از چشممون افتاده  

من با اینکه خیلی رو این مسائل حساس بودم و بی محلی کردن آدمارو بی‌احترامی به خودم میدونستم، اما هیچوقت برام مهم نبود پدربزرگ و مادربزرگم دوسم داشته باشن یا نه ... یعنی کوچیک‌ترین اهمیتی برام نداشت...هیچوقتم بهش فکر نمیکردما، الآن که پست شمارو خوندم یادم افتاد و به خودم فکر کردم دیدم هیچوقت برام مهم نبود  

وا خب اونا نزدیکن بهشون معلومه که وابسته‌تر میشن

طوری بزرگش کن نیاز به محبت کسی پیدا نکنه، ماخودمون بیشتر باغصه ضربه میخوریم تابچه ها... پدرمادر کافین، هیچوقت گدای محبت نباشین، ببخشین اینطور گفتم، بخدا فهمیدم دیگران بیشتر نیازبه محبت دارن تا من به اونا،همه کمبود دارن، پس قوی باش و بی نیاز، خدا کافیه، فکرنکن به این چیزا

ماهم خیلی دوسش داشتیم الان 7 سالشه کلا از چشممون افتاده میاد میمونه هم به خاطر داداشم چیزی نمیگیم  ولی من دعواش میکنم  وبا رفتارای زنداداشم کلا از چشممون افتادن قبلا خواهرم اینا میومدن  اونارم دعوت میکردیم شام و نهار ولی دیگه کلا من نمیزارم دعوت کنه مامانم