صحبت از ازدواج یکی از دخترای فامیلمون بود که با یکی پانزده بیست سال بزرگتر از خودش ازدواج کرده داشتیم میگفتیم اینقد اختلاف سنی خوب نیس
شوهرم برگشت گفت زن باید یه ده سالی اختلاف سنی داشته باشه چون خیلی زودتر از مرد پیر میشه
حالا منو خودش دو سال اختلاف سنی داریم اون بزرگتر فکر کنید جلو خواهرش و خانواده خودمم گفت
اولا ک حرفشو کاملا قبول دارم چون خودشم اونجوری ک دوست دارم پخته نیس جوری نیس که من بخوام بهش تکیه کنم همش انگار منم ک باید راهنماییش کنم همش منم که باید تو کارا مشورت بدم و یه جورایی خسته شدم
فقط الان از اون تیکه حرفش که گفته زود پیر میشه جلو بقیه ناراحتم به خودم گرفتم چیکار کنم چه برخوردی باهاش کنم به روش بیارم ک منم اصلا و ابدا از اختلاف سنیمون راضی نیستم
خدا رو شکر که هر کی منو دیده گفته اصلا سنت بهت نمیخوره خیلی کوچیکتر از سنت میزنی ولی از این حرفش خیلی بد ناراحت شدم