قهر کردم اومدم خونه بابام

دیشب ساعت ۱۲  نیومد خونه زنگ زدم به شوهرم صدای دختر و رفیقاش میومد میخندیدن بهش گفتم کجایی گفت دلیل نداره بهت توضیح بدم ساعت ۲ و نیم اومد من درو از تو قفل کردم فکر نمی کرد کلید خونه رو داشته باشم اومد بالا دمه در هرچقدر کلید انداخت و زنگ زد درو باز نکردم گفتم برو پیش همون رفیقات داد و بیداد راه انداخت گفت من چرا برم خونه منه در و باز کن منم باز نکردم دیدم خیلی نعره میزنه آبرومون داره میره در و باز کردم عوضی زد تو گوشم هلم داد روزمین  گفت پرو شدی منم گفتم من یا تو که هر غلطی دوست داری میکنی بحثمون بالا گرفت زد گلدون و تو آینه شیکست بچمم از خواب پرید گریه کرد اونم فحش میداد نعره میزد منم گفتم دیگه نمی تونم تحملت کنم طلاق میگیرم گفت هر غلطی میخوای بکنی بکن فقط بچرو بزار خودت هرکاری میخوای بکن منم عصبی بودم ساعت ۶ صبح زنگ زدم بابام اومد دنبالم بی بچه خیلی حالم بده بجز اینجا هم جایی و ندارم دردل کنم ببخشید طولانی شد