بچه ها خیلی دلم گرفته شوهرم نمیزاره مادرم زود به زود ببینم اندازه یه کوه رو دلم

منم موقعیت تو رو دارم با این فرق ک شوهرم میگه هروقت خاستی برو مادرتو ببین ولی خودش نمیاد

من بچه میخوام تو اقدامم بعدشم یکم استقلال خوانواده شوهرم تو همچی دخالت میکنن هرچی هم دوری کنی میچسبونن خودشونو باز نیششون میزنن

منم دير به دير ميرم اشكال نداره زنگ بزن 

به مادرتم نگو چيزي 

بگو به خاطر كرونا نمياييم گناه داره 

ببین البته من و شوهرم خیلی مشکل داشتیم و اگرم ضوهرم میگفت برو دیگه برنگرد برام فرقی نداشت.

درسته شرایط آدما با هم فرق داره.

 انشاالله به حق صاحب الزمان شوهرت خودش هر هفته می بردت دیدن مادرت

اینا درست میشه باهاش حرف بزن ، بعدش خیلی مشکلات رو زمان درست میکنه اینم از اوناس 

مشکل زمینه ای ندارین خدا رو شکر اینم یه مدت تحمل کن درست میشه

فعلا تلفنی با مادرتون در تماس باشین یا تصویری....به نظرم زیاد سر لجش نیار یه مدت که بگذره آروم میشه برات دعا میکنم البته اگه قابل باشم

مامانت چی؟ 

عزیزم خدا کمکت کنه اگر خوندم برات دعا میکنم

خیلی درکی ندارم از شرایطتون خوب بهتره روابطتون مدیریت کنید تا کار به جای بریک نکشه من خودم کلا سالی یک یا دوبار مادرم می بینم

میشه واسه منم دعا کنید.خیلی دلم گرفته خیلی تنهام گرفتارم ونمیتونم با هیچ کی دردل کنم.انگار خدا هم صدامو نمیشنوه  

تو رو خدا برای مادرم و خواهر کوچیکه ی منم دعا کنید .

شوهر خواهرم اسمش مهدی یه ادم عوضیه  که ماهها اجازه نمیده خواهرم بیاد مادرشو ببینه یا مادرم و ما بریم خواهرمو ببینیم چون پدرمون که مرد ارثی نداشت که به خواهرم برسه فقط برای همین. و هدفش دق دادن مادرمه تا خونه رو که بابام به نام مادرم زده بود بعد مرگ پدرم یه بخشیش به خواهر کوچیکم ارث برسه و به نیت کثیفش برسه

خواهرم دوتا بچه داره   بچه هاشو که اصلا نمیذاره مادرم یا ما ببینیم فقط سر زایمان خواهرم پارسال دی ماه گذاشت خواهرم ده روز خونه مادرم بمونه تا سر پا بشه و بچه ی بزرگترش که 4 سالش هست رو هم جمع کنه اخرین بار دی ماه پارسال مامانم بچه های خواهرمو دیده .تلفنم میزنیم به خط خواهرم یا خاموشه یا اگر روشن باشه جواب تلفن نمیذاره بده چکش میکنه خواهرم هر چند ماه یبار میاد دم در حیاط مادرمو در حد یک دقیقه میبینه و میره ( مادر شوهر خواهرم تو همون کوچه ی مامانم اینا ساکنه یعنی شوهر خواهرم پسر همسایه های ته کوچمون بود خدا لعنت کنه مادر عفریبتشو که شوهر خواهرمو پر میکنه که خواهرمو اذیت کنه و مادرمو اذیت کنه بلکه مادرم دق کنه و خونه ای که به نام مادرمه به خواهرم ارث برسه پسرش وضعش خوب تر بشه

خدا لعنتش کنه خدا سزای شوهر خواهرمو مادرشو بده انشالله بمیرن خواهرمم نجات پیدا کنه از دست این دیو.خواهرم به خاطر دااشتن دوتا بچه و ترس اینکه پسر و دخترشو ازش نگیره مجبوره تحملش کنه

من خواهر شوهرم ایام بارداریش شوهرش دعواش شده بود نمیذاشت بیاد و بره مثل شما سرکار  میرفت مرخصی می گرفت میومد شوهرش نمیفهمید

[QUOTE=160860494]تو رو خدا برای مادرم و خواهر کوچیکه ی منم دعا کنید . شوهر خواهرم اسمش مهدی یه ادم عوضیه  که ما متاسفم حتما شرایط سختیه ولی گاهی هم باید جنگید مثلا مادرشوهر شما دختر نداره؟ برین سراغ خونواده ی دامادش...یا محل کار دامادتون...یا حتی برای آشتی برین موی دماغش بشین یا ریش سفید واسطه کنین 

من دعات کردم

عزیزم باعث افتخارمه. حتما دعاتون میکنم ولی خودتون هم برای بهتر شدن شرایط زندگی و بهتر شدن حالتون حتما تلاش کنید. هر روز نعمت هایی که به خاطرش از خدا ممنون هستی رو بنویس و به خاطر اون ها خدارو شکر کن و از خدا بخواه که حاجتت رو بده. حتما نتیجه می گیری عزیزم