بابای بیچاره من کرونا گرفت
بخش عفونی و ایزوله همراه راه نمیدادن
نصفه شب پرستاره احمق یادش رفته بود انسولینش رو بزنه قند بابا رفت رو ۵۰۰
شب تا صبح فقط میگفت رفتم دستشویی و خارش ردن گرفتم
هرچیم خواهش کرده گفتن الان میاد
صبح رفته بود با سرپرستار صحبت بکنه یهو مردیک پرستار شب میاد با بابام درگیر میشه
دست بابا رو پیچونده بود کل دستش خونی شده بود
این ادمه بنظرت؟؟؟؟