بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
رد مشت یه کبودیه این بیشتر شبیه اینه ک دستتو بمکه....
یجوریه نمیدونم
هر گو*هی خوردی باز کنارت راه اومدم..رسوندیمون جایی ک جایی رامون ندن..ته دلم خالی بود،ته دلت صابون زدم...رو فرمکه اومدی کشیدی آروم آروم عقب..غریبه کردی خودتو هفتا رنگ شدی...سیگار دیدم دستت سیگار کشیدم که ترک کنی🚬گفتم رفیقمی واست ترمزم برید ..خودمو زده بودم به خاب مشکل ا تو نی..نه توام یکی مث همه که ا این رو اون رو میشه پلکک میزنه...اصن نفهمیدم رفت جلد کی تنت ..انقد بریدم ازت ک دیگه کش نمیدمش...نمیارزید به این همه پایین و بالا به اینکه ببازم این بازیو باهات، قدمات دیگه نیست سایز پام،حیف عوض شدیو نیس اینه بات،هرجا هستی خوش باشی داداش،با هرکی تو رگیته جفت باشی باهاش،ما که همیشه دعامون خیره ،یه معرفتی داریم که نی تف مالی بالاش...🤘🏻🌵☺️ به خودمم حال نمیده هر عقب مونده ای روم فاز بگیره..
عزیزم . ناراحت شدم برات ب هر دلیلی هم ک باشه نباید میزد . آدما از عقل و تفکر استفاده میکنن تو دعوا . حیوونا از دست و پاشون . متاسفم
من یک زن،خواهر ،همسر ،مادر نیستم . من یک آگاهی ام . یک روح اصیل ک ب زمین اومدم تا رشد کنم و تجربه کنم.آگاهی متصل ب شعور مطلق هستی،در راه رسیدن ب کمال.ب آرامش رسیدم و آرامش من ب هیچ عامل بیرونی وابسته نیست. آرامش من از درون من میجوشد مثل چشمه ای جوشان از لابلای سنگلاخ......
تو کاری نکردی؟ قشنگ الان حداقل یه سه چارتومنی دیه اش میشه
زنه مثل چیز کتک خورده بود همهجاش خونی بود(خودش میگفت)بقیه بهش میگفتن بیخیال عزیزم فراموش کن از این ب بعد بیشتر بهش برس!خودشم میگفت آره باید یاد بگیرم خوب رفتار کنم دلبری یاد بگیرم(خاک برسر!همشون احمق بودن...!)😐