2733
2739

یه بار تو دوره نوجوونی داشتم از پله های جلو ساختمونمون که اپارتمان 40 واحدی بود میرفتم بالا دو طرف راه پله ها هم پسرها نشسته بودن یهو یه تیکه ی پله زیر پام شکست منم افتادم ولو شدم رو پله ها خداییش این بدشانسیه یا ضایع شدن نمیدونم.تو عالم نوجوونی انقدر خجالت کشیدم کلا دختر خجالتی بودم.

ببین نظرات اینجا خیلی خوبه ها ولی تهش ادم نیاز داره یه ادم متخصص بهش بگه چیکار کنه. من خودم هربار مساله اینجوری برام پیش میاد میرم سراغ دکترساینا. بیا اینم لینکش بعد تازه خیالمم راحته که اگر مشکلم حل نشه پولمو کامل برمیگردونن.



یه روز ساعت ۳ ظهر داشتم از باشگاه برمیگشتم خیابونا خیلی خلوت بودن منم تو رویاهای خودم غرق بودم یهو ماشین پلیس یه آژیر زد ۳ متر پریدم هوا پلیسه تقریبا ۵۰ سالش بود صدای خندش تا دو خیابون اونورتر میرفت قشنگ ضایع شدم 😐😐

روز اول دانشگاه سر کلاس داشتم از رو صندلی میفتادم با وضعیت خیلی بد و مضحکی خودمو نگه داشتم🤕🥴همهههه بهم خندیدن خییییلی خجالت کشیدم😂

اونجا که هوشنگ ابتهاج میگه:خواست تنهایی مارا به رخ ما بکشد ....تنه ای بر در این خانه تنها زد و رفت
2742
چند ساله پیش که تازه ازدواج کرده بودم و اصلا از ارایش و لوازم ارایش سر در نمیاوردم ...به خواهرشوهرم ...

😂😂واییی من از بچگی قرتی بودم قشنگ از چهارده سالگی لوازم آرایش داشتم 

عجب بابا عجب

وسط بازی بودیم میخاستم ب شوهرم بگم باهمین انگشت کوچیکمم میتونم بلندت کنم گفتم میتونی بشینی رو این انکشتمم نشون دادم😂😂😂😂

سلام به هرچیزی که به وقتش می آید..خدایاشکرت..💚
وسط بازی بودیم میخاستم ب شوهرم بگم باهمین انگشت کوچیکمم میتونم بلندت کنم گفتم میتونی بشینی رو این ان ...

اوه اوه 

زنده ای هنوز؟😂😂😂😂

اگه دیدی در جوابِ حرفت گفتم:شما حرفِ بعدت هم درسته،،،بدون حوصله حماقت و حرف بیخودت رو ندارم😉
2740
یه بار تو دوره نوجوونی داشتم از پله های جلو ساختمونمون که اپارتمان 40 واحدی بود میرفتم بالا دو طرف ر ...

😂😂من بودم اگه پسرا میخندیدن میگفتم نیستم ببند کلا یه دورانی فاز دعوا برداشته بودم 

عجب بابا عجب

من‌اینقدررررر سوتی دادم که نمیدونم کدومو بگم ، 

یه بار دختر عموم بهم گفت لاغر شدی داری شبیه سمانه میشی ،یعنی اون یکی دختر عموم 

گفتم اییییی برووووو   بعد اونم خندید منم اوموم جمعش کنم گفتم من اصلا دوست ندارم صورتم لاغر بشه و کاش نشم و اینا😂🤤

اون مورد اول برای منم پیش اومده رفته بودیم مهمونی خونه کسی که خیلی باهاشون رودروایسی داشتم بعد برای ...

شتتت شت😂😂

آرزوها بی اندازه بی رحم ان...نام کاربریم اسم و فامیل خودم نیست دوستان لطفا هی نگید فلانی فامیلیش محبیه می شناسی یا اهل فلان جایی؟😐😂
ی بار مامانم  رفت بلیط مترو بخره به خانم گفت سه تا سه سفره  لطفا خانمه از خنده ترکیده بود ...

😄😄😄😂من در ازای هر خاطره ای ک می‌شنوم یکی یادم میاد 

رفتم در مغازه گفتم آقا بستنی هزاری ها چند ؟مغازه داره هی میپرسید منم با اعتماد ب سقف میگفتم بستنی هزاری ندارید؟😂

عجب بابا عجب
من‌اینقدررررر سوتی دادم که نمیدونم کدومو بگم ،  یه بار دختر عموم بهم گفت لاغر شدی داری شبیه سم ...

کاش یکی ب من بگه🥺تو قرنطینه شکم و پهلو آوردم حالا چطور کراشمو ب گوه خوردن بندازم 😑😑کلی رژیم گرفتم تا بشم ۵۴کیلو دوباره شدم ۶۲

عجب بابا عجب
منم که دیوونه کردن  اصلا بی‌دلیل نامردا میزنن میترکونن ادمو🤐😑

😂😂😂 یادمه یه بار میخواستم شناسایی نشم یه کاربری زدم متاهل یه بچه هشت ساله هم داشتم 😂😂😂

عجب بابا عجب
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز