این مشکلایی ک من دارم و دوستام ندارم😟😟😟 نمیگم خدای نکرده چراغشون نسوزه نه فقط میگم کار اشتباهی کردم ازدواج کردم حسودی ینی راضی ب بدبختی دیگران بشی ولی من فقط تو دلم میگم مگ من چم بود ک نتونستم مثل اونا شاد و شنگول باشم😟😟😔😔😔اصن از زندگیم راضی نیستم یا ب عبارتی (جوانیم گله دارد از زندگانیم)
فک میکردم ازدواج میکنم دست همو میگیریم میریم قدم میرنیم میگیم میخندیم
ولی زکی خیال خام
خسته شدم😔😔تالا باهاش قهر نکرده بودم همیشع اون قهر میکرد میرفت بعد دوماه میومد
الا دوروزه من باهاش قهر کردم ..ن ک بخوام تنبیهش کنم نه اصلن فقط زده شدم ازش برام ارزش قائل نیس
خانوادم مخالف سر سخت طلاقن
من دوراه بیشتر ندارم یا یک عمر با ناراحتی و افسردگی زندگی کنم و کلفتی
یا طلاق بگیرم و قید خانوادمم بزنم و....نمیدونم چجوری میشه قیدشونو زد اگ زدم کجا باید برم