2733
2734
دیشب رفتم خونه مامانم با همسرم چون می خاستیم بریم بیرون و ازقبل قرار گذاشته بودیم شام نموندیم مامانم بعد یه هفته از مسافرت اومده ماهم رفتیم که یه سر بزنیم بد موقع که می خاستیم بریم خاهرم گفت مامان از دست ناراحته چرا داری می ری باید بمونی شام منم گفتم ما می خایم برین بیرون نمی تونیم بمونیم مامانم با ناراحتی گفت خوب برین بزارین بره منم ناراحت شدم با ناراحتی خدا حافظی کردم اومدم بیرون


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

بد صداشون میومد که داشتن حرف می زدن که آره بخاطر باباش اومده بود نه به خاطر من .
مامان من خیلی پر توقع توقع داره من همش برم اونجا من میگم بابا من شاغلم نمی تونم هرروز بیام اونجا
2731
2740
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687