2733
2734
عنوان

بالاخره حرص این مدتو خالی کردم

687 بازدید | 18 پست

من همونم که گفتم خاله و دختر خاله شوهرم از شهرستان اومدن تهران پیش ما و روی رفتارای شوهرم حساس بودم. تاپیک هاش هست

دیشب همه خونه دایی شوهرم دعوت بودیم اونجا دوباره شوهرم یه شوخی با دختر خالش کرد که پدرشوهرم بهش گفت بسه زشته 

من اونجا خیلی بهم برخورد بجای شوهرم من خجالت کشیدم از دیروزم از دستش دلخور بودم 

الان که اومدیم بخوابیم بهش گفتم اگه فردا رفتیم خونه مادرت دوباره اونجا از اون شوخی های مسخرت با دختر خالت کنی هرچی دیدی از چشم خودت دیدی 

گفت من که امروز شوخی نکردم آخه امروزم همدیگرو دیدیم ولی شوهرم شوخی نکرد باهاش 

گفتم فقط امروز نبود کلا این مدتو میگم 

گفتم خیلی دیگه تحملت کردم حواستو جمع کن بیشتر از این نمیگم 

بعد بهش گفتم مثل مردای متاهل نیستی یه دختر میبینی دست و پاتو گم میکنی فکر کنم تو مجردیات موندی 

بهش گفتم با این کارات حرص منو نمیتونی دربیاری فقط بهت گفتم که کاری نکنی من تو جمع به عنوان زنت خجالت بکشم 

خلاصه که خودمو خالی کردم 


حتی اگه بدم بهش گفته باشم همین که خالی شدم کافیه😁

سلامتی آقا امام زمان (عج ) صلوات 🌹🌹🌹


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731
2738
😁😁😁😁😁ممنون از حمایت هاتون 

حرفای خوبی بهش زدی

چهل سال بعدجلوی آینه موهایم را شانه کنم..👵روسری آبی ام را بپوشم وآرام آرام بروم توی آشپزخانه..نگاهت کنم و بگویم :دیدی گفتم میان ..لبخند بزنی☺بگویی : چقدر قشنگ شدی😍یاد وقت هایی بیفتم که جوان بودم.👩ناراحت شوم که پیر شده ام 👵..زشت شده ام ..و تو باز بگویی با موهای سفید بیشتر دوستت دارم👵و من مثل هفده  سالگی هایم ذوق کنم😍سر بزنم به قیمه ای که برای بچه هایمان پخته ام ..🍲بعد تو از نوه ی آخرمان بگویی.بگویی این فسقلی عجیب شبیه تو شده..من برایت چای بریزم.☕بچه هایمان بیایند.مدام بگویم :قند نخور آقا.چایی داغ نخور .. بذار سرد شه..تو لبخند بزنی☺من مثل چهل سال پیش شوم و جلوی بچه هایمان سرم را روی شانه ات بگذارم ..💑نوه هایمان را بغل کنیم .👶دخترهایمان سالاد درست کنند و غذا بیاورند ..پسرها سفره بیاورند و بشقاب بچینند..پسر اولمان بگوید :هیچی دستپخت تو نمی شه مامان..عروسمان خودش را برایش لوس کند و بگوید:پس دستپخت من چی ؟!پسرمان نازش را بکشد😍ما از حال خوششان ذوق کنیم ...زیر گوشت بگویم : مرد زندگی بودن را از خودت یاد گرفته.❤باز هم نگاه های مهربانت.👀و باز هم درد زانوهایم یادم برود ...بچه ها بروند خانه هایشان ..ومن از خوشحالی ده بار بمیرم که چهل سال است تو را دارم❤عاشق شادمهرم، ب امید روزی ک برم کنسرتش 🥰
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز