من ب مرکز بهداشت مراجعه کردم برای بار شاید دهم
اما هربار ب یه بهانه کار من رو عقب مینداختن
ومیگقتن برو فردا بیا
خلاصه بخاطر شرایطم ک باردارم و استراحت مطلق وهمچنین کرونا خسته شدم
و اخرین باری ک رفتم گفتم من۱۰۰۰بار اومدم و رفتم هر روز میگید برو یه روز دیگه بیا خسته شدم
خلاصه خانم ماما کلی بمن غر زدن ک سیستم قطه و ب ما چ ک میای و میری ما ام خسته ایم و اونروزم کارم رو انجام ندادن و من اومدم بیرون بدون هیچ حرفی حتی اخرش گفتم باشه ممنون نشکر خدافظ
فرداش با همسرم رفتم روز قبلشم همسرم بود
خلاصه فرداش ک رفتیم همسرم دم در موند و من داخل اتاق شدم برای انجام کارهام و تشکیل پرونده....
اما اون خانم باز شروع کرد ک اره چرا دیروز گفتی ۱۰۰۰بار اومدم و رفتم کارم راه نیفتاده
یک بارش دیروز زود باش ۹۹۹بار دیگشو واسم بشمارببینم چرا اومدی
منو شوهرم خندیدیم و گفتیم باشه حالا دیگه گذشته اشکال نداره ک گفت من چیز خنده داری نمیگم ک میخندین
اون خانم باز ول کن نبود باز گفتو گفت اخر گفت شما کارتون اینجا پیش من گیره ازاین ببعد میدونم چجور بات رفتارکنم
منم دیگه خنده رو کنار گزاشتم وگفتم چ خبره مگه من چی گفام شما دیگه ول کن نیستی از دیروز مگه حرف بدی زدم گفتم ۱۰۰۰بار اومدم کارم راه نیفتاده
اصلا پروندمو بدید میرم ازاینجا
شوهرم گف شما وظیفته حقوق میگیری کارمنو راه بندازی ن ک تهدیدم کنی دیگه کارتو انجام نمیدم ازاین ببعد
اون خانم ب شوهرم گفت من دارم با خانمت حرف میزنم ب تو ربطی نداره برو بیرون
شوهرم گفت چرا ربط داره میرم بخاطر این حرفت شکایت میکنم ازت
اونم گفت هیچ غلطی نمیتونی کنی و خلاصه شوهرم یکی گفت اون یکی گفت
شوهرم گفت حالیت میکنم درست میکنم صبرکن الان برم بیرون شکایت میکنم اونم گفت برو گمشو بیشعور دیگه درحد خفه شو گمشو بیشعور شوهرمواون خانم ب هم حرف زدن