2733
2734
عنوان

شعر

29 بازدید | 0 پست

دلخوشـم بـا روزهـای  رفته و طوفانی ام

 

 قصــه هــا دارد نـگاه ابـری و بــارانی ام


 

 در خودم این روز ها غرقم چنان گرداب ها

 

 در خودم این روزها سرگرم سرگردانی ام


 

 تخت جمشیدم  ، برای خود شکوهی داشتم ...!

 

 بـازهـم دارم تمـاشـا ،  بـا هـمه ویـرانی ام 


 

 مثـل شیـری در قفـس افتـاده ام امـا هنوز

 

 خـوب از یــادم نـرفتـه ،  عـادت سلطانی ام


 

 مـرد میفهمـد؛ اگـر مردانـه احساسم کند

 

 نَقـل ِ دردی کـهنه را از گـریـه ی پنهانی ام

عمری پای تو نشستم که منو حالا ببینی ، تو مثل کوهی که باید منو از بالا ببینی
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز