باهاشون قطع رابطه بودیم من کلن ببینم هم حرف نمیزنم .اما باشوهرم مدتی حرف میزنن ودوسه هفته س هی زنگ میزنن مثل قبل که بیا مارو ببر فلانجا بیا فلان کارو بکن ....دخترشون تازه ازدواج کرده ازبس بی تربت بود میگفت باس ن شوهر من بزرگتراز شوهر تو (منظورش شوهرمن بود ودایی خودش)یا میگفت دغه دغه ما سمند داریم وهزارتا حرف دیگه ودوبار دعوا راه انداخت بهم گفت ج ن ده من ن جواب دادم ن شروع کننده حرف یا کاری بودم .جو شوهر کردن بدجوری گرفته بودش.وهمه جا پخش شده که چندبار با دوست پسرش رفته مسافرت چندهفته ایی وقتی دانشجو بوده وبرادوستش تعریف کرده که رابطه داشتن با جزئیات...دوستش هم برا جاری هام تعریف کرده بود اخه همسایه هستیم....خودش هرکاری خاسته کرده به منو وبقیه تهمت میزد کاری ب اینا ندارم انشالله بدترین زندگی تجربه کنه .
حالا بدجور عصبیم ب شوهرم زنگ میزنن و...الانم خاهرشوهرم رفته برسونه.
چندبار زنگ زدن پول خاستن جلو من گفت ندادم اما حسم میگه پول بهشون داده .میخام از شوهرم بپرسم میدونم دعوا میشه
(امروز پریود شدم 😐)