سه سال پیش شوهرم بهم خیانت کرد و انکار کرد و همچنان انکار میکنه...
من همه ی شرایطی و بخوام ازش طلاق بگیرمو داشتم. سالم بودم،شاغل بودم، بچه نداشتمو.... اما فقط بهش علاقه داشتم
علاقه نه به این معنا ک با وجود خیانت هنوزم دوستش داشته باشم!نه اصلا...اون موقع دیدن حالم ازش بهم میخورد
اما قبل خیانتش دوستش داشتم...
اگر قبل از اینکه بهم خیانت میکرد هم بهش علاقه نمیداشتم،طلاق میگرفتم
اما گفتم بزار به زندگیم فرصت بدم....
الان سه سال میگذره... به من و زندگیش علاقه مند تر شده... نمیدونم در اینده چه اتفاقی خواهد افتاد ولی خداروشکر فعلا خوبه همه چی. مثل زن و شوهر عادی هستیم
گرچه در این سه سال هر بار بحثمون میشد من حرف گذشته ها رو پیش میکشیدم و همیشه اون خاطره مایه ی عذاب و اشک من خواهد بود، ولی ولی ولی از اینکه دارم زندگی میکنم راضی ام...چون همسرم درست شده. خوب شده. گرچه اعتراف نمیکنه اما میدونه اشتباه کرده....
منم گفتم اشتباه کرده... این اشتباهو ممکن بود من بکنم...هر دو انسانیم و شیطان شیطان