من سالها زندانی بودم ولی امشب ...
مامان منم بهم گفت فضولی
دلم میخواست همونجا بمیرم ولی این صحنه رو نبینم نمیدونی انکار کل دنیا رو سرم خراب شد
اولا تو این اوضاع کرونا بازار رفتن خیلی خطرناکه
این هم ک گفتی سرش داد زدی گفتی برو اون ور
من روزی میلیون بار ب پسرم میگم موقع آشپزی کردن ازبس میچسبه ب پاهام
یا میره جلو در کابینت
این کارا طبیعیه تو بچه ها
دنبال جلب توجه اند
ب نظرم پارک بهتر از بازاره
برا معده اش هم ببرش گوارش اطفال
دخترمنم خیلی تنهاست
منم واقعا کم اوردم
اسی باز بچه دارشو ک دخترت سرگرم بش
نون شکلاتی درست کن
راحته
بزار تو فر قشنگ پف میکنه
چرا اعصاب خودتو خرد می‌کنی
طفلی دخترتم گناه داره خب دلم سوخت براش
فردا براش جبران کن
ببرش ی پارک خلوت
شهر ما وضعش زرده.
ما هم چهار پنج روز یبار در حد یک ساعت میریم بیرون اونم با ماسک و ضدعفونی.
دیگه اینجا جایی نداریم بریم.
پارک هم که گفتید اگه بریم باید کل تاب و سرسره هاشو ضدعفونی کنم چون میره دستاشو میمالونه و من نگرانش میشم.
چرا انقد منفی بافی؟ چرا تفریحش بازار گردیه؟ تو این کرونا؟؟؟؟؟؟ دلت میاد
یکم وقت بزار
من ک مادر نیستم 😔😔😔
دلم آتیشه😔😔😔
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
