امروز باهم جوج سیخ گرفتیم
اون ی سیخ شل گرفت مادرشوهر گفتم شله
گفتم خواهرشوهرم گرفته
گفت تو گرفتی😐
در صورتی ک خودش گرفته بود😳
منم هیچ حرفی نزدم
دیگ رفت نشست😐
بهش گفتن برو کباب کن همیشه اون کباب میکنه
گفت شاید سوخت بعد میگید شله فلانه🤔🤔🤔
دیگ حرف نزد با من
غذاهم نخورد
رفت تمرگید ی گوشه
دیگ خسته شدم دو روز خوبه ی روز بد
موندم چجوری باهاش برخورد کنم اعصابم از دستش خورده