رفتم میوه اوردم وقتی داشتم میومدم سرش تو گوشی بود یه لحظه دیدم داره پست میزاره اصلا به روش نیاوردم فقط خیلی خندم گرفت و کنجکاو شدم بدونم کدوم کار بر هست😂😂😂
الان اگه میبینیم زن داداش دوستت دارم
آقایون درخواست ندین🤫تو با قلب ویرانه من چه کردی؟💔 نابودم کردی دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه تو ب بچت هم خیانت کردی چون یه مادر شاد و خوشحال و با روحیه رو ازش گرفتی و یه مادر افسرده با حال بد بهش دادی....ازت نمیگذرم از همه زنای متاهلی که میدونستن زن داره ولی بازم باهاش بودن و خام حرفای قشنگش شدن ...توروخدا برای حال دل خرابم دعا کنید😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
اتفاقا زنداداشم پسر بارداره و احتمالا بزاره کیان😀😅😂🤣
آقایون درخواست ندین🤫تو با قلب ویرانه من چه کردی؟💔 نابودم کردی دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه تو ب بچت هم خیانت کردی چون یه مادر شاد و خوشحال و با روحیه رو ازش گرفتی و یه مادر افسرده با حال بد بهش دادی....ازت نمیگذرم از همه زنای متاهلی که میدونستن زن داره ولی بازم باهاش بودن و خام حرفای قشنگش شدن ...توروخدا برای حال دل خرابم دعا کنید😔
آقایون درخواست ندین🤫تو با قلب ویرانه من چه کردی؟💔 نابودم کردی دیگه هیچی خوشحالم نمیکنه تو ب بچت هم خیانت کردی چون یه مادر شاد و خوشحال و با روحیه رو ازش گرفتی و یه مادر افسرده با حال بد بهش دادی....ازت نمیگذرم از همه زنای متاهلی که میدونستن زن داره ولی بازم باهاش بودن و خام حرفای قشنگش شدن ...توروخدا برای حال دل خرابم دعا کنید😔
خدایا مارا به غصه های معمولی مان برگردان...به قسط های عقب افتاده ،ترافیک های طولانی،خیابان های شلوغ، دغدغه های زیاد،هدف های سخت،خستگی های مفرط...به همان روزها که همدیگر را قضاوت میکردیم وبه قضاوت های هم توجهی نمی کردیم.به همان روزها که دنیا اینقدر آلوده نبود،که آلوده بود وحاد نبود ،که آلوده بود واز آلودگیش نمی مردیم...که دلواپس حال عزیزانمان بودیم نه جانشان !ما را برگردان به روزهایی که سلامتی اینقدر گریز پا نبود ،که میشد لابه لای همین مشکلات و دغدغه های ریز ودرشت،با خیالی آسوده فنجانی برداشت ،چایی ریخت ...کنار پنجره ای ایستادودر کمال اطمینان و آرامش نفسی عمیق کشید .که می شد کسی را به آغوش کشید وآرام شد .میشد دستان کسی را گرفت وبدون هراس تمام شهر را قدم زد وغصه ها و درد ها را فراموش کرد .دلمان لک زده برای یک آغوش، یک لبخند ،یک خیال تخت...دلمان لک زده برای یک زندگی آرام و معمولی ...خدایا در آغوشمان بگیر که خسته ایم ...خودت حال زمین را خوب کن