سالها جای بد و بی امکانات و دوافتاده باشوهرم زندگی کردم
به امید روز خوب
الان شوهرم که اصالتش روستاییه بش پیشنهادکار تهران دادن
دم رفتنی
بش گفتم سه روزه بالا سرمن موقع سر کار رفتن صدا میکنی میری دسشویی بیدارم کردی
شروع کرد فحاشی رکیک و اینکه تو لیاقت من نداری باسگ زندگی کنم از تو بهتره
لطفا بگید .این شوهر چشه و کدوم مقصریم
بگو اوكي تو خوبي
گفت تو ببخشید گوه منم نیسی
مگه نگفتی تهران تهران
اینم تهران (هنوز نرفتیم )
ادم نشدی ارزومه خودکشی کنی یا سرزان بگیری بمیری خوشحال و راحت شم
اینارو بهم گفت که گفتم چرا بیدارم کردی
خب پس چطوری بره سرکار؟همسر منم ۵ونیم بیدار میشه هم من از صداش بیدار میشم هم بچم.نمیشه که هرچقدرم رعایت کنن بازم صدا میاد
شاید بد گفتی شاید اون انتظار نداشته که انقد ناراحت شی ولی حواست باشه بعضی ادما ظرفیتشون کمتره.مواظب باش.زودم بچه دار نشو اگه نداری!اولویتت خودت باش.یعنی به جسم و روحت خیلی برس.اعتماد بنفس و...
نمیدونم احساس میکنم جوگیر شده ولی ببخشیدا چقدر بی تربیته همسرت خیلی اعصابم بهم ریخت احساس میکنم داره خودشو گم میکنه فکر میکنه داره میاد اینجا واسش ریختن میدونی عزیزم یه کاری کن اقتدارتو حفظ کن چرا جوری رفتار کردین که به خودش اجازه جسارت میده به حضرت زهرا قسم من شوهرم بهم بگه بالا چشت ابرو جررش میدم چه برسه به این حرفا
من طبق شناختم معتقدم چون روستایبه و من باش تو روستاها اومدم پول جمع کنه و امتیاز .الان داره میره شهر بزرگ حس میکنه منو طلاق بده زن بهتر بگیره براش ریخته
من خودم شهری ام یه عده از فامیلام هم تهرانن
ولی اون ....این جوریه رفتارش
بیا به نظر من بیا نذار تنها بیاد ولی وقتی اومدین همون روز اول بگو بگو تا حالا حرمت نگه داشتی حرمت نگه داشتم اگه بخوای پاتو از گیلیمت درازتر کنی چنان بلایی سرت میارم اون سرش ناپیدا بگو تا حالا پشتت بودم حمایتت کردم حالا واسه من آدم شدی با قیمت سکه باید روزی بیست بار دستای منو ببوسی اسکول
