وای بخدا دلم میخواد ابجیمو فقط بزنمش انقد ک منو حرص میده
من خواهرم یکساله ک عقد کرده و شوهرش خیلی خوبه از هرلحاظ همه جوره هواشو داره تحصیلکرده ست اخلاقاش زمین تا اسمون با خواهرم فرق داره خیلی پسر خوب و اقاییه پسرعموم هم هست و خانوادش واقعا بینظیرن و اصلا از اون خانواده شوهرا نیستن و همه جوره هوای خانواده مارو دارن و همچنین خواهرمو خیلی دوسش دارن
بخدا من یادمه تا مجرد بود بیرون میرفت دخترا میگفتن جووون بابا چشاشوووو دخترای این زمونه هم بعضیاشون ک تو چش پسرا میرن(البته بعصیاشون) یادمه دخترا ب این تیکه مینداختن
تو داروخانه کار میکنه و همکاراش ۹۹ درصد خانومن و همشونم تو کف این پسره
ولی خداییش پسره اصللااااا ب کسی جز ابجیم رو نمیده
بخدا خداسرشاهده با همه خیلی مغروره ب من ک جای خواهربزرگشم گرم نمیگیره ولی خواهرمو ک میبینه نمیدونه چیکار کنه
هرجا بره حتی تا بقالی سرکوچه هم بره زنگ میزنه ب ابجیم خبر میده
امروز صبح میخواست بره باشگاه . تو راه دوستشو دید ک گف بیا برسونمت اینم سوار موتور شده و رفته یادش رفت ب خواهرم زنگبزنه بگه و امروز هم خط ایرانسل کلا قط بود نتونست زنگ بزنه بگه
بعد تو راه عموم رو دیدن و عمومم اومده ب ابجیم گفته احسان رو دیدم
بعد ابجیمم توپش پر بود ک چرا ب من زنگ نزد
اونم اومد خونه گف ببخشید عزیزم ایرانسل قطع بود و منم واقعا یادم رف معذرت میخوام
خواهرمم جلوی ما فحش های ناجور و افتضاح بهش داد هی میگف اشغاللللل من میدونم ب همکارات شماره میدی و با اونا لاس میزنی 🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄🙄و کثافت اشغال و........ من میدونممم همه اینارو ننه بابات بهت یاد میدن
اونمگف نرگس جان عزیزم جلو بقیه؟؟؟ زشته مشکلاتمونو خودمون حل کنیم
اینم بگم عمو و زنعموم اصلا دخالت نمیکنن ولی مامان من اوووف هی دخالت میکنه میگه اینو بگو ب شوهرت اونو بگو ب شوهرت گوشیشو چک کن اینکارو کن اونکارو کن
بابام و منم ک فقطططططط حرص میخوریم چیزی هم ب مامانمو ابجیم بگیم بهشون برمیخوره
بخدا دیگه روانی شدم
من بچه نیستم نزدیک ۳۰ سالمه ی بچه دارم شوهر دارم خودم زندگی دارم ولی مامانم و ابجیم نمیزارن زندگیمو کنم
بخدا دیگ دارم روانی میشم