سلام مامان بزرگم زنگ زده ميگه خواب ديدم حواست و جمع كن نكنه حامله باشي ميگم خوب چرا ، ميگه خواب ديدم واست دارم سيسموني اماده ميكنم ميخواستم بيارم خونت دوتا مرد يكي قدبلند يكي يكم كوتاه تر داشتن مي اومدن خونت منم گفتم وايسا اول اونا برن بالا بعد من پشت سرشون ميرم بالا،ميگه اول اونا اومدن بالا پشت سرشون سريع من اومدم بالا با سيسمونيت،گفت نكنه حامله ايي😕😕😕تعبيرش چيه كسي بلده؟ نكنه حامله ام